کیان و 9 ماهگی
سلام عشق مامان
نازنینم 9 ماهگیت مبارک
فدای اون چشمای نازت بشه مامانی که کلی توی این ماه شکوفا شدی
خییییلی خسته ام با هزار بدبختی خوابوندمت و وقت زیادی ندارم.یه کوچولو از کارای جدیدت میگم و عکسای جدید میذارم تا سر فرصت کلی برات بنویسم.
نفس من الان دیگه تو توی چهار دست و پا رفتن به سرعت نور عمل میکنی و ایکی ثانیه از جلوی چشمای ما رد میشی وسریع خودتو به یه چیزی که از دور دیدی میرسونی و امون نمیدی تا ما برش داریم و بعد هم تا حلقت فرو میکنی تو دهن!
گل پسرم چند هفته ای میشه که دستای کوچولوتو به مبل یا دیوار یا هر چیزی میگیری و با تمام قوابلند میشی.چند روزی هم هست که کاملا مستقل خودت راه میافتی و چند قدم بر میداری و مثل ژله این ورو اون ور میشی واااااای که چقدر قیافت دیدنی میشه عسلم قربون اون پاهای کوچولوت برم قدمااااات تو حلقم
وای که چه کیفی میده دیدن این صحنه های لذت بخش از جگر گوشه ام
قدم هات استوار عشقم
بله گل پسرم تو توی 9 ماهگی راه افتادی ولی همچنان دندونات در نیومدنمن که هر شب خواب میبینم دندونات در اومدن ولی دریغ از یه دندون
کیانم انقدر خوابم میااااااد که دیگه تار میبینم پس من باقی حرف ها باشه واسه بعد دوستت دارم هزاااااارتا
عااااااشق اینجوری شلیل خوردنی
تقریبا 5 صبحه و کیان همچنان پر انرزی در حال شیطنت
پسرم نمازش رو خونده حالا داره سجادشو جمع میکنه
باقی عکس ها هم به دلیل این که الان هر کاری میکنم آپلود نمیشه بعدا گذاشته میشود