مراسم مرغ کشون
سلاااااااام پسلی
خوبی مامانی؟خوش میگذره؟چه خبرا؟میدونستی که دلمون برات یه ذره شده؟؟؟دیگه این روزای آخر واقعا طاقت فرساست.هم از لحاظ دلتنگی واسه شما هم از لحاظ خستگی و مشکلات جسمی اینجانب!
خب پسرم برات از این طرف دنیا تعریف کنم که چه خبره.عرضم به حضورت که ما امروز یه مراسمی داشتیم که خودمم اسمشو نمیدونم شایدم اصلا اسم خاصی نداشته باشه ولی من اسمشو گذاشتم مرغ کشون!
طبق گفته های مامانم یعنی مامان جون شما جریان از این قراره که وقتی دو تا خواهر هم زمان باردار میشن باید بینشون یه خونی ریخته بشه تا قضاو بلا ازشون دور بشهوالا ما که نه شنیده بودیم نه به این چیزا اعتقاد داریم ولی خب پسرم اصولا مامان بزرگ ها یه سری عقاید خاص خودشون رو دارن که به هر طریقی به خورد ما میدن.خلاصه پسر گلم منو خاله نغمه هم که در حال حاضر نینی داریم تو دلمون امروز این مراسم رو انجام دادیم.شوهر خاله نغمه زحمت کشیدن و امروز صبح زود رفتن یه مرغ زنده خریدن و اومدن دنبال من تا بریم خونه ی مامان جون تا آقا جون تو حیات خونشون کلک مرغ بیچاره رو بکنه!
دانیال پسر خاله نغمه هم کلی ذوق کرده بود و از مرغ بیچاره یه عالمه عکس در مدل های مختلف گرفت ولی منو خاله نغمه که از این صحنه ها بیزاریم زودی فرار کردیم و محل حادثه رو ترک کردیم .
قند عسلم پسر خاله و هم بازی شما 1هفته ی دیگه به دنیا میااااااااااد و بعدش 1ماه دیگه هم نوبت گل پسر منهههههه جیجل مامااااااااااااانی دورت بگردم
خب گل مامان من برم یه فکری واسه شام بکنم .هفته ی دیگه با کلی خبر بر میگردم خداحافظ عزییییییزم بوس بوس