کیانکیان، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره

نی نی من و بابایی

شرح حال ما...

1391/3/29 16:52
نویسنده : مینا
1,271 بازدید
اشتراک گذاری

سلاملبخند

امروز دوشنبه و روز عید مبعثه و کیان من الان لالاییده.قربون اون خوابیدنت بره مامان.نفس من عیدت مبارکماچ

این روزها خیلی مشغله ی فکری دارم خیلییییی.از یه طرف قرارداد خونمون تموم شده و داریم به طور جد دنبال خونه میگردیم ولی امان از گرونی!!!دیگه حالم از هر چی بنگاهیه به هم میخوره!اصلا اون خونه ی دلخواهمون نیست که نیست.کاش خودمون خونه داشتیم که این همه دربه دری نکشیم هیییییی...

از طرف دیگه استرس کار خودمو دارم .باید دادگستری اختبار بدم تا بعد گزارش کارامو بفرستن تهران تاااا حالا کی تایید بشه و برم مراسم تحلیف و بعد اگه عمری باقی بود مجوزمو بگیرم و اگه حالی به انضمام پولی بود دفتر وکالت بزنم!ای خدااااا پس این کارای وکالتم کی تموم میشه؟؟؟

از یه طرفه دیگه بیصبرانه منتظر جواب آزمون گمرک آقای پدر هستیم.مرحله ی اول رو که قبول شد و بعد از مصاحبه هم اسمش به عنوان ذخیره در اومد.الان یک سال میگذره و ما همچنان بلاتکلیفیم و هیچی سختر از بلاتکلیفی نیست.خدایا من توی این 1سال خیلی دعا کردم و همه جوری ازت خواستم که حمید قبول بشه واقعا نمیدونم چی میشه! نمیدونم چه سرنوشتی رو برامون رقم زدی ولی بدون اگه قرار باشه یه روزی یه حال اساسی به ما بدی الان موقع اشه.چون بعد از سلامتی این مهم ترین مسئله تو زندگیمه.خدایا من همیشه توکلم به خودت بوده پس خودت همه چیز رو درست کن.

بگذریم از این مسائل که مشکلات ما آدم ها هیچ وقت تمومی نداره! 

بریم سراغ گل پسری که وقتی برام میخنده تموم غصه هام رو فراموش میکنم و این خنده هاشو با یه دنیا عوض نمیکنم.

کیان من که الان دیگه از خواب بیدار شده و داره آتیش میسوزونه حسابی آقا شده.

بعضی وقت ها که کیان خیلی شیرین کاری میکنه و مارو کلی شاد میکنه با خودم میگم کاش بزرگ نمیشدو همین قدی میموند چون میدونم این روزا هیچ وقت تکرار نمیشه  ولی بعد دوباره میگم خدا کنه بزرگ بشه و راه بره،بازی کنه،حرف بزنه و با هم بریم پارک و کیان از ته دل بخنده و من و حمید جون تازه بگیریم.

کیانم این روزها دیگه سوپ خور شده و خیلی دوست داره و دیگه به شیر میل و رغبت نشون نمیده و به زور میریزم تو حلقش.دیگه حریره ی بادام رو هم به زور میخوره.منم شبها براش حریره درست میکنم و میریزم تو شیشه شیرش و وقتی نصفه شبها بیدار میشه بهش میدم و اونم چون گیجه خوابه متوجه نمیشه و میخورهخنده

خدارو شکر از وقتی وارد هفت ماهگی شد دیگه استفراغ کردن هاش خیلی خوب شده اوه

پسر نازم دیگه توی این ماه خودش میشینه و با اسباب بازی هاش بازی میکنه(البته واسه دو،سه دقیقه)وقتی کیان رو تو این حالت میبینم تو دلم قند آب میشهقلبدلم میخواد بگیرمت و فشااااارت بدم تا جیغت در بیاد البته این کارو نمیکنمااا گفتم دلم میخوادبغل

یه کار بامزه و جالبی که انجام میده اینه که با روروئکش تازگیا اتاق خواب وحمام رو کشف کرده دیشب که من رفته بودم حمام کیان اومده بود دم در حمام وبامن حرف میزد و منم درو باز میکردم و قوربون صدقه اش میرفتم و کیانم ذوق میکرد و میخندید و وقتی درو میبستم جیغ میزد و غر میزد که یعنی درو باز کن منم دوباره درو باز میکردم و کیان ذوووووق خلاصه نفهمیدم چه جوری حموم کردممتفکر

وقتی من میرم تو اتاق کار دارم کیان میاد دنبالم و خلاصه هر جا میرم مثل جوجه دنبالم راه میافته وای که چه حااااالی میده.الهی فدای خودتو کاراتو همه چیزت بشششششم مامانیماچ

خدایا مواظب کیانم باش و همیشه به کیانم سلامتی بده.خدایا به حق همین روز عزیز قسمت میدم گره از کار همه ی گرفتارها باز کن و به همه ی بچه ها سلامتی بده.به خصوص الینا کوچولو دوست خوب وبلاگیمون که این روزها خیلی محتاج دعاست...آمین

کیان در حال سوپ خوردن

کیان در حال شیطنت

کیان و بابایی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (24)

مامان آریا
30 خرداد 91 0:12
سلام عزیزم
مهم سلامتیه که خدا رو شکر همه سالمیم...بقیه ش توکل به خدا خودش همه چی رو درست میکنه...
برای چت هم مرسی که راهنماییم کردی رفتم و یوزر درست کردم و خیلی خوشحال میشم با هم بچتیم
ساعتایی که من ان میشم صبح ساعت 10 که پسری خواب بیغولشو میزنه هست تا هر ساعتی که بهم مرخصی بده
شب ها هم از ساعت 9 تا 9.5 تا الی ماشالله...


ممنونم گلم آره واقعا هیچ چیزی بهتر از سلامتی نیست!
مامان آریا
30 خرداد 91 0:12
کیان جون خاله بوووووووووووووووس
عاطفه
30 خرداد 91 0:18
سلام عزیزم..وای کیان جونموووووووو ماشاا..چه بزرگ شده نبینم غصه دار باشی خدابزرگه ماهم بعداز گشتنهای بسیااااااااااار بالاخره خونه پیدا کردیم وتااخرهفته انشاا..اثاث کشی میکنیم..دانیال هم بالاخره بعد از یک ماه مریضی فعلا گوش شیطون کر بهتر شده..ماه خیلی بدی بود ولی بالاخره گذشت


سلام عزیزم.الهی بگردم.میدونم خیلی سخته شوهر آدم تو بیمارستان بستری باشه!!!انشاالله که دیگه خوب خوب بشه
الهه مامان رادین
30 خرداد 91 12:38
مینا جاان ایشالا همه مشغله های فکریت ختم به خیر بشه عزیزم....قربون کیان بشم من ماشالا هر روز جیگرتر میشه....نوش جووونت عزیزم .....هر چقدر خداروشکر کنیم بابت این فرشته ها واقعا کمه ....


ممنونم عزیزم
الهه مامان رادین
30 خرداد 91 12:40
ممنون بابت چت ...منم دوس دارم باهم بیشتر صحبت کنیم .....شما بگو کی میتونی بیای تا منم بیاااام
مامان آرتین
30 خرداد 91 16:22
دوست عزیزم سلام
مشغله های من هم یکچیزی شبیه به مال شماست وقتی خیلی بهم فشار میاد از خدا میخام بهم آرامش بده و چشمم رو به داشته هام که مهمترینش سلامتی و پسرم هستش،بار کنه.
براتون بهترینها رو از خدا میخام
کیان جون خیلی جیگر شدی


مرسی مامان آرتین جون
الهه مامان رادین
30 خرداد 91 19:26
مینا جون سعی میکنم 9 بیام. ولی اگه صبح ها قرار بذاریم واسه من بهتره عزیزم
مامان آریا
30 خرداد 91 21:32
سلام عزیزم
نیستی
یا بودی من نبودم
عجببببببببببببببببب


سلام مامان آریا من اومدم نبودی
عمه هاجر
31 خرداد 91 22:51
سلام ...خوبید؟ واااااای خدای من پسرمون سوپ میخوره...نوش جونت
الهه مامان روشا جون
1 تیر 91 0:04
سلام مینا جون.ایشاله هر چی خیره واستتون پیش بیاد .توکل کن به خدا .راستی حریره رو چه جوری درست مکنی که کیان نمیخوره .من برای روشا درست میکنم وقتی تموم میشه گریه می کنه.خواستی واست میگم من چطوری میپزونمش.شبم بهش نده بادوم سنگینه یه وقت سر دلش سنگین میشه تو خواب.


سلام عزیزم.ممنون از لطفت.نه گلم شب نمیدم فقط آخر شب میذارم بالای سرم صبح زود که بیدار میشه بهش میدم.کیانم اوایل گریه میکرد و بازم میخواست ولی بعد اینجوری شد!
الهه مامان روشا جون
1 تیر 91 22:47
این دستور از روی کتاب من و کودک من دکتر جواد فیض:روی 10 تا بادوم شیرین ایرانی آب جوش میریزم یک ربع میذارم به راحتی پوستش کنده میشه .اینا رو میریزم تو اون دستگاه خرد کن قهوه هست مال مولینکس تا حساب ریز بشه بعد میریزمش تو یه شیشه و روش 200 میل آب میریزم به ازای هر 5 بادوم 100 تا آب.شب تا صبح میذارمش تو یخچال تا شیره اش بیاد بیرون.وقتی می خوام درست کنم اول همون ششه رو میریزم تو صافی که بادوماش نره تو ظرف بعد دو پیمونه( مثل پیمونه های شیر خشک ) ارد برنج میریزم .قاعدتا باید 2 پیمونه شکر باشه ولی روشا زیاد شیرین نمیخوره من یکی میریزم.بعد خوب هم میزنم و یه مقدار کره می زنم توش و به شلی فرنی جوی که با قاشق نریزه بر میدارم.شاید شما کره نمیزنی .بزن شاید بهتر بخوره یه وقتم میبینی کم شیرینه یا زیادی شیرینه.
ایشالا بخوره چون بادوم واسه مغزشون خیلی خوبه.سعی خودت رو بکن.ببخشید پر چونگی کردم


مرسیییییییییییییی عزیزم
عمه کیان
2 تیر 91 22:53
واااااااااااااااااااااااااااای فدای اون سوپ خوردنت بشم من
قربونت برم که بزرگ شدی آقا شده دیگه پسرمون
کیااااااااااان پاشو بیا اصفهان.مامانی بابایی رو ببوس بیا پیش ما زندگی کن اونجا گرمه


این چیزارو یاد پسر من ندیییییییییین!!!پسرم بدون مامان باباش هیچ جا نمیره.بلیم
مامان آریا
3 تیر 91 10:41
سلام مینا جون واااااقعا که عجب عمه هایی پیدا میشن
الهه مامان روشا جون
3 تیر 91 13:39
سلام عزیزم.من آپم.
عمه هاجر
3 تیر 91 22:10
عمه ها به فکر پسر برادرشونن...
سمیرا
4 تیر 91 11:57
قربونت بشه خاله که شادی زندگی مامانت شدی عروسک منی.ایشا...شادتر بشی خواهر گلم


مرس آبجی گلم
الهه مامان رادین
4 تیر 91 20:51
عزیزم دارم میرم مسافرت ایشالا برگشتم حتما باید یه سری با هم قرار چت بذاریم عزیزم....بوس واسه کیان


OK عزیزم خوش بگذره
عمه کیان
5 تیر 91 14:04
آخه اونجا هوا بدتر از اصفهانه.کیان همش خونس.کم میره بیرون
اینجا جیگرمو میبرم پارک
خوب نمیاین اصفهان زندگی کنین کهههه
مامان آریا جون ما همین داداشو داریم که اونم کیان جونو داره
شما که نمیدونین ما هرروز با چشمای خیس با عکس و فیلم کیان حرف میزنیم
اونجا هم اینقدر گرمه که من حالم بد میشه برم.کیانم عمه مریض نمیخواد
کیان جونم دوست داررررررررم.1000تا بووووس

ازطرف منم مامانی بابایی رو ببوس



بابااااا بیخیاااااال!!!عمه جون پسرم پاشو بیا انقدرا هم هوا وحشتناک نیست که!بعدشم ما که تو خونه زیر کولریم گرمارو حس نمیکنیم عزیییزم
مامان آریا
6 تیر 91 0:33
سلام خدمت عمه جونیای عزیز ...حالا که یه کم فکر میکنم میبینم که شما هم حق دارین
(مینا جون من طرف توام هااااااا ولی عمه ها اینجا تعدادشون زیاده میترسم)
راست میگن خب چرا کیان و نمیبری پیششون دلشون تنگ شده خب



در اسرع وقت چششششششششم
مامان آریا
6 تیر 91 0:34
اصلا پلم پولوم پیلیج بیارین کی بره پیش کی
مامان آریا
6 تیر 91 0:34
اصلا ولش کنین همتون بیاین اینجا منزل ما ...قدمتون روی چشم...
الهه مامان روشا جون
6 تیر 91 4:46
روشا جون در مسابقه ني ني خانه دار شركت كرده دوست داشتين راي بدين .اين هم نشاني اش: http://sheklak_mohammad.niniweblog.com/post931.php
الهه مامان روشا جون
10 تیر 91 1:29
سلام مینا جون.لطفا درخواست دوستیمون تو نی نی گپ تایید کن.


باشه عزیزم
مامان محمدپارسا
16 تیر 91 20:29