ما و محرم!
سلام
فردا تاسوعاست و هنوووووز ما محض رضای خدا نه یه روضه ای نه یه هیئتی نه یه عزاداری رفتیم!همش تو خونهههههههه اه اه دیگه حالم داره بد میشه
هوا که بس ناجوانمردانه سرد است!!!
کیان که بس ناجوانمردانه شیطون است!
بابای کیان هم که جوانمردانه همش سر کار است!
به دلایل مذکور نشده جایی بریم
خیلی دلم میخواست واسه تاسوعا و عاشورا بندر بودم ولی خب دیگه نشد.حداقل اونجا هوا خوبه میشد بیرون از مسجد بشینیم و کیان بازی کنه یا شیطونی کنه!چقدر نقشه ها کشیده بودم که امسال برای محرم واسه کیان لباس اینجوری میخرم و پیشونی بند و شال سبز میخرم و ....مامانم هر سال ماه محرم واسه نوه هاش لباس مشکی و پیشونی بند سبز میخره ولی ما که اونجا نیستیم
چی فکر میکردیم چی شد!انشاالله ساله دیگه
بگذریم... یک هفته ی دیگه تولد کیانم و وارد دومین سال زندگیش میشه.قربوووووووووووون اون سال اول و دوم و سوم و .... زندگیت بشم
از کاراش بگم که الان حدودا یه ده دقیقه ای میشه که با یه نی هی میزن زیر کلاهشو از این ور خونه میبره اون ور خونه و دوباره برش میگردونه من نمیدونم چه جذابیتی داره این کار؟
پسر شیطونم اصلا حرف گوش نمیده و من هر چی میخوام باهاش کار کنم که مثلا چشم چیه و مو چیه ول میکنه میره!اونوقت خاله نغمه هی زنگ میزنه و میگه بردیا چشماشو نشون میده بردیا این کارو میکنه و بردیا اون کارو میکنه اونوقت توووووو خنگول مامان غصه نخور منم همش به خاله نغمه میگم به هر حال بردیا راه که نمیره
چند شب پیش کیان اومد نزدیک بخاری و منم چند بار تکرار کردم داغه مامان داغه!بعد کیان هم گفت داگه داگه وااای کلی ذوقیدیم و بعد بابای بیجنبه کیان سریع گفت کیان حالا بگو کیااااااان
کیان تازگی ها یه اخلاق خنده دار پیدا کرده اونم قهر کردنه! وقتی یه چیزی رو از دستش میگیریم سریع میزنه زیر گریه و بدو بدو میره این ور و اون ور بعضی وقت ها هم اگه بالشت رو زمین باشه میره رو بالشت میخوابه و گریه میکنه انقدر خنده دار میشههههه
خب من دیگه برم که شیطون داره کیانو گول میزنه و اذیت میکنه
بریم عکسسسس
پسر من یه دوست خیلی خوب داره که در روز کلی با این دوستش بازی میکنه و اون کسی نیست جز آقای دسته ی جارو برقی!
برای اینکه بتونم ازت عکس بگیرم رفتم بالای مبل
اگه کیان موفرفری بود این شکلی بود
اینم همون کلاهه و نی ای که براتون گفتم