کیانکیان، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره

نی نی من و بابایی

شرح حال کیان در 13 ماهگی

1391/10/2 19:42
نویسنده : مینا
803 بازدید
اشتراک گذاری

میخوام یه شرح حال از کیان و ماجراهای این چند وقت بنویسم.

قبل از هر چیزی باید یادی کنم از خاله ی حمید که خیلی غیر منتظره 2 هفته ی پیش دار فانی رو وداع گفتند و با رفتنشون همه رو غصه دار کردن!!!خیلی روز های تلخی بود. دلم نمیخواد بیشتر از این در موردش صحبت کنم.روحشون شاد...

 

کیان کوچولوی من خیلی رفتار های متفاوت تری نسبت به قبل پیدا کرده و بزرگ شدنش کاملا قابل لمسه.

بعضی وقت ها انقدر کارای خنده داری انجام میده که دلم میخواد بچلوووونمش ،ولی دلم نمیاد که فقط جیغ میزنم و بلند بلند قربون صدقه اش میرم طوری که آقای همسری بهم تذکر میده که: هییییییییس اینجا آپارتمانه هاااااااخجالت

از نحوه ی جدید غذا خوردنش بگم که دیگه گذشت اون زمانی که کیان راه میرفت و من دنبالش میدویدم و غذا میذاشتم دهنش!الان دیگه تا غذا رو میارم سریع قاشق رو از من میگیره و شروع میکنه به ریختن و پاشیدن و هر از گاهی هم تو دهنش گذاشتن!اون اوایل که ازش قاشق رو میگرفتم کلی گریه میکرد و قهر میکرد و آخرش هم هیچی به هیچی.تا به این نتیجه رسیدم که واسه آقا پسری 2 تا ظرف غذا بیارم یکی واسه خوردن و یکی واسه ریختنخنثی

اصولا آقای پدر واسه ناهار نمیاد خونه و من وقتی کیان میخوابه ناهار میخورم 4 ، 5 ، 6 بعد از ظهر!بعضی وقت ها هم اصلا نمیخورم.وقتی هم من و آقای پدر میخوایم شام بخوریم و کیان اذیت میکنه و غذاهای مارو میریزه رو سفره باباییش میذارتش تو روروئک و کیان جیییییییییغ... ولی یه چیزی میدیم دستش زود تسلیم میشه عینک

یک مسئله ی دیگه که روندش تغییر کرده و خیلی کارم رو راحت کرده مسئله ی کوتاه کردن ناخن های کیان!قبلا حتما باید تو خواب ناخن هاشو کوتاه میکردم و وای که چقدر سخت بود!یعنی یه چیزی تو مایه های خنثی کردن بمب بود!!!اوه ولی حالا دیگه جیگر مامان آقا شده و بی حرکت تو بغلم میشینه تا ناخن هاشو کوتاه کنم و هی انگشت اشاره شو میاره جلو یعنی اینو کوتاه کنمخنده

وای نفسمممم همش یاد یه جریانی میافتم و خندم میگیره.چند وقت پیش (مثل همیشه که من هر جا میرم کیانم عین یه جوجه دنبالم راه میافته) رفتم تو اتاق، کیانم دنبالم اومد، من دستمو بردم سمت قطره ی آهن کیان که رو میز بود که بهش بدم که یهو چشمش افتاد به قطره و پا گذاشت به فرارقهقههانقدر صحنه ی خنده داری بووووووود که نگووووو دورت بگردم که انقدر بلاییماچ

خب حالا از علایق گل پسرم بگم:عاشق دوغ تررررش گازداره!!!

و عاااااااااااشق آهنگ مردم معین!!! یعنی مامان من هلاااااااااک اون احساساتتم وقتی تو اتاق داره بازی میکنه یهو این شعر از پی ام سی پخش میشه سریع میاد زیر تلویزیون و تاااااااااا آخر این آهنگ رو گوش میده.دلم میخواد قورتش بدم اون موقعبغلقربون اون سلیقت برمقلب

راستی وزن گل پسرم تو سن یک سالگی 11 کیلو 400 گرم بود.وزنت عااااااااااااااااااالیه پسرم ولی اصلا ظاهرت نشون نیمده هاااااااااااا

خدارو شکر از غذا خوردنت راضیم پسر بد غذایی نیستی همینجوری بمون عسلمممممملبخند

حالا بریم سراغ عکس های کیاااااااااااااااانم

وقتی کیان کار بد میکنه و میخواد مارو اینجوری گول بزنه(اینجا لپ تاپ رو خاموش کرده)

ما مثلا یه میز گذاشتیم جلوی تلویزیون که نتونه چیزی بکوبه تو صفحه ی تلویزیون ولی...

 یا اینکه از اون زیر میرهمتفکر

خونه که هستیم واسه بیرون گریه میکنه، بیرون که میریم واسه سوئیچ ماشین!خنده

چند روز پیش تو نت بودم و یهو متوجه شدم از کیان صدایی نمیاد از جام پریدم و با این صحنه مواجه شدمآخ

قربون اون قدت برم که بلند شده دیگه دستت به میرسه به چیزای رو اوپنماچ

این عکس ها هم نشانگر اسقلال و آزادی آقا پسریهمژه

فکر نکنم همه ی مامان ها مثل من انقدر صبر داشته باشناااااااااا

 

عاااااااااشق شیطونیاتم عشقممممممممماچماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (20)

عاطفه
3 دی 91 9:59
سلام عزیزم اول تسلیت میگم بابت فوت خاله ی اقاحمید..بگو این چندروزهی میومدم که مخصوصا عکسای شب یلدای کیان جونمو ببینم ولی خبری ازت نبود پس سرت حسابی شلوغ بود...روحشون شاد...
راستی adslمون بالاخره راه اندازی شد!!!!!!!!!!!!
کیان جونم علاوه براینکه روز به روز رفتارهای متفاوت تری از خودش نشون میده روزبه روز نازترترترم میشه...اخه نی نی انقد خواستنی؟؟شیرین؟؟؟؟؟ ماشاا...داره پسرم

سلام عاطفه جونم.ممنونم گلم.به سلامتی بالاخره وصل شدددد؟؟؟انشاالله یه دونه نینی خواستنی به زودی میاد تو بغلت.فداش بشممممم
مامان سارا
3 دی 91 10:03
قربون شرح حال 13 ماهگیت برم
قربون دل پرخون مامانت برم
آخه با دیس برنج و ظرف ماست و سوئیچ ماشین و شیشه تلویزیون و ... چیکار داری وروجک
یعنی کیان منم می خواد در 13 ماهگی چنین شرح حالی داشته باشه


وووووی آره سارا جون منتظر بااااااش
soheila
3 دی 91 13:46
Ghorbunet besham Vay cheghad shirin shodi age inja bodi mohkam mibosidame


بههههه سهیلا خانوووووووم!!!دلم برات تنگ شده بود
soheila
3 دی 91 13:48
Rasti tasliyat migam ishallah ghame akhareton bashe


ممنونم سهیلا جون.انشاالله غم نبینی
خاله منا
3 دی 91 13:55
ینی الان لازمه که بگمم قربونش برمممممم
فدای شیطونیااااش؟؟؟
دلم واسش یه ذره شدههه
وااای آجی اونجا که واسه سوییچ گریه میکنه خیلی خنده دار بوود
مثل همیشهه عکساش عالیی بود


مرسیییی عزیزم آره خیلی خنده داره قیافش خخخ
زهرا (✿◠‿◠)
4 دی 91 1:02
کیان شیطون شدیااااااااااااااااااااااا!!!
ولی مث همیشه خواستنی...
توو عکس اولیه چه بامزه مثلا داره سرتون و گول میماله!!!!
ببوسش عوضم...


فدات شم چشم حتما
عمه هاجر
4 دی 91 15:50
واااااااي خداي من ..الهي قربونت بررررررررررررررررررمممممممممممممممم....ماهي به خدااااااااااااااااااااااااااا


ماهی از خودتونه
مامان آرتین (الهه)
4 دی 91 18:21
وااااااای با این شرحی که مامانت نوشته دوباره عاشششقت شدم خودمونیم 13 ماه ی شیطونی هستی هاااااا عکسهات واقعا قشنگن. دوست دارمممم. بووووووووووس


آره به خدا خیلی شیطونه
الهه مامان رادین
5 دی 91 15:20
نوش جونت ...چقدر بامزه می ریزی میپاشی و شاید میخورییی....نوش جونت غذاهاااا خصوصااااااا ماست هااااااااا
فوت خاله جون رو هم تسلیت میگم روحشون شاد


ممنون عزیزم
سمیرا
5 دی 91 16:49
میناااااا
چه طوری دلت میاد این عکسای خوردنی رو از کیان
بذاری ؟!!!!خیلی نا مردی دلم آب شد.حالا که اند شیرین کاریاش پیشمون نیست نفسمممم



=(


مونا مامان امیرسام
5 دی 91 23:45
اول بابت فوت خاله جون تسلیت میگم.روحشون شاد
بعد قرررررررربون اون خندیدنت که سر مامانی گول میمالی.
ووووی با اون برنجهای بینوا چیکار داری
سطل ماست هم خیلی بامزه بود.ما هم از این صحنه ها فراااااااووون داریم


ممنونم مونا جونم.
با این کارا یه کم انرژیش تخلیه میشه
سحرمامان محمدطاها
8 دی 91 16:22
سلام عزیزم تسلیت میگم انشالا غم اخرتون باشه فدات شم عکسات محشره چقدر بامزه وشیرین شدی ادم خوشش میادبخورت شکلات خوشمزه خدا حفظت کنه جیگرم


ممنون عزیزم
مامان آریا
10 دی 91 1:00
سلام....
الهی فدای این جیگر بشم من ....
واااااااااای باور کن مینا شیطنتاش خیلی با آریا شبیهن...
حتی به بابا جونش نشون دادم عکسای کیان و میگه این دو تا همزاد همن
هههههههههههه اون عکس بالا رفتن و زیر میز رفتن خیلی بامزه ست


پسرن دیگهههههه شیطووووووون ووووووی
مرجان مامان فرشته ها
10 دی 91 12:43
ایییییی جونم کیان ملوسکم با این شیطونیات
اگه بابای آیلین بود از خونه قهر می کرد و می رفت با این صحنه ها مواجه می شد ولی منم مثل مامانت حال می کنم از این صحنه ها


آفرین مامان مرجان مهربووووووووون
سحر مامان آراد
12 دی 91 19:20
واییییییییییییییییییییییی مینا کلی دلم تنگیده
یه عالمه ببوسش
کاش زودتر ببینمتون
تقریبا دارم روبراه میشم


الهیییییی منم همین طور خخخخخخب پسرمو بردار بیاااااا
عمه کیان
13 دی 91 14:35
وای وای جای همه خالی که پسر داریم خود خوراکی. البته مینا جون هم استقلال میده به کیان که کمتر مامانی این کارارو میکنه


♥ الهه مامان روشا جون♥
13 دی 91 16:05
اول از همه فوت خاله حون رو تسلیت میگم خدا رحمتشون کنه.
بعدشم اسفند رو به مامان مینا یادآوری میکنم به خاطر وزن آقا کیان.ماشالا خاله جون.مامانت راست میگه اصلا نشون نمیده.
قبون اون شیطنتات و بریز و بپاشت بشم عزیزم.فدای ماست خوردنت خوشمزههههههه من.:
مینا جون باور کن من با دختر بودن روشا عین همین حرکات و رفتارا رو ازش میبینم.

ممنون الهه جون.خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه.
پس دخملی هم آرههههههه؟؟؟
مامان محمدپارسا
15 دی 91 21:09
سلام عزیزم
خدا صبرت بده از دست این وروجک خاله فداش بشم که حال مامانی رو میگیره مامانی بالاخره موفق شدم آپدیت کنم خوشحال میشم سر بزنی
عشقمو ببوس خیلی ناز و بزرگ شده


اومدمممممممممممم
صبا
16 دی 91 13:14
وای مینا بمب اتم!!!!!!!!! خیلی خندیدم
خدا صبرت بده ننه مینا.... الهی بالندگی گل پسرتو ببینی این روزاش فقط بشه خاطره برات


یعنی میبینممممم صبااااا
دانیال
21 دی 91 14:45
ای کیان چقدر ماست مصرف می کنی
ای مادر و پدر کیان چرا شما مواظب کیان نیستید و سوییچ ماشین را بهش نمیدید سعی کنید از کیان خوب نگهداری شود تازه عمو حمید من فوتبال بازی کردم و سپاهان را شکست دادم یعنی شهر تو را
البته در پلی استیشن


ای جووووووووووووووون خالهههههه جیگرممممم.عمو حمید میگه پلی تون خرابه حتما ههههههه