کیانکیان، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره

نی نی من و بابایی

مامان کلافه:(

1391/10/14 16:51
نویسنده : مینا
712 بازدید
اشتراک گذاری

واقعااااااااااا کلافه ام !!!

از همه چیز ، از همه کس ، حتی از مورچه ای که رو زمین داره واسه خودش راه میره!!!!!!

چند وقته که خیلی خستم.یعنی یه جورایی داغووووووون!

نمیدونم چرا چند وقته که کیان خیلی داره اذیت میکنه (و به قول پارسا پسر خالش شیطون رفته تو گولش)

یعنی یه چیزی میگم یه چیزی میشنوینااااااااااااااااا 

سیستم خواب شبش که به سلامتی دوباره برگشته به دوران نوزادیش! هر یک ساعت یه بار بیدار میشه و گریههههههه و نق نق نق نق ...

فقط هم تو بغل من باید باشه و به هیچ وجه تو بغل باباش نمیره.باید راه ببرمش تا خوابش سنگین بشه و بخوابونمش سر جاش.

وقتی از خواب بیدار میشه همش تو بغلمه با هم غذا درست میکنیم با هم راه میریم با هم جارو میکنیم فقط WC با خودم نمیبرمش!!! نق نق نق نق تااااا وقتی که بعد از ظهر بشه و بخوابه.وقتی بیدار میشه تا یک ساعتی خوبه و دوباره میاد میچسبه به من و بغغغغغغغل و نق نق نق  سبزتاااازه!حالا اون یک ساعتی که اخلاقش خوبه چی کار میکنه؟میره رو مبل و خودشو پرت میکنه پایین.یعنی یه لحظه ازش چشم بردارم سقوووووط آزااااااااادآخ

واقعا دیگه توانی برام نمیمونه.چند روز پیش انقدر کمرم درد گرفته بود که دیگه نمیتونستم بغلش کنم و کیان گریههه و من گریهههههههههگریه

هییییییی روزگااااااار منی که عاشق زمستون بودم الان از زمستون متنفرممممممم

همش میگم اگه هوا سرد نبود میبردمش بیرون،اگه این آلودگی هوای کوفتی نبود میبردمش بیرون

اگه اگه اگه ....

بعضی وقت ها انقدر حوصله اش سر میره که دیگه گریه هاش تبدیل به جیییییییییغ میشه اونم درست تو پرده ی گوش من!دیگه یه موقع هایی که خیلی کم میارم کلی میپوشونمش و میبرمش تو بالکن.سریع هم ساکت میشه و انگار نه انگار که این بوده گریه میکرده.ولی مامان فدات شه به خدا میترسم ببرمت تو بالکن یه ویروس های عجیب غریبی تو این هوا هست که میترسم گرفتارش بشی خدایی نکرده.

قول میدم انشاالله هوا که خوب شد هر روز ببرمت پارک کوچولوی من.البته اگه تا اون موقع من دق نکرده باشمناراحت

خدایا به من توان بده تا بتونم با انرژی فراوااااااان روزهای خوبی رو کنار همسر و پسری بگذرونم.

خسته ااااااااااااااااااااااااام خیلییییییییییییناراحتناراحتناراحتناراحت

 

کیان در تراسلبخند

کیان در حال تلاش برای رفتن به تراسمتفکر..

الهی قربونت برم که وقتی خوابی هی میگم کی بدار میشی و وقتی بیداری هی میگم کی میخوابی!نیشخند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (22)

عاطفه
14 دی 91 17:11
میبینم که گذاشتن میز جلوی تلویزیون هم در برابر اراده وتلاش کیان جون هیچه و به فتح قله هم رسیده
دوست داشتن زمستون هم ماله زمستونای ملس!!!!!! بندر بود نه هوای سردو الوده زمستونای اصفهان! هیییییییییییی یادش بخیربندر


اوهوم عاطیییییییییی
مامان آرتین (الهه)
14 دی 91 21:09
سلام مینا جون. عزیزم خواب پسر من هم همین مدلی شده درکت میکنم واما از چسبیدن این نی نی ها هم مثل هم هستیم فکر کنم من و شما چون دست تنها هستیم روزگار برامون سخت ترهولیکن خوبه کیان جون ساعاتی توی روز رو راه میره و شیطونی میکنه ولی ما .......


الهی که خدا یه صبری به ما بده و هر چه زودتر این گل پسرامون عاقل بشن
عمه هاجر
15 دی 91 0:26
من چقدر بگم بذارش خونه ما برو بيرون و برو خونه دوستاتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت...حرف گوش كن دختررررررررررررررررر...(عجب دعوايي بودا)...



هاجر
خاله منا
16 دی 91 10:33
الهییی من بمیرم واستت خواهر
دیگه بیخود نیست که بهش زیر پاته دیگه
نگاه نگاه پاهای کوچولوشو چطوری بلند کرده
داره بیرونو نگاه میکنه


دور از جون عزیزم
صبا
16 دی 91 13:09
اخییییییییییی مینایی گریم گرفت براتتتتتت فدات بشم تو این غربت چی میکشی.... نکن با دل خودت اینجوری..... کاش بیایی خونه ما نیوشا و کیان باهم سرگرم میشن..... بخدا جدی میگممممممممممم زنگت میزنم
مامان محمدپارسا
16 دی 91 18:36
سلام عزیزم ممنون از لطفت انشاالله وروجک خاله هم خوب میشه و دیگه مامان جونی رو اذیت نمیکنه
عمه کیان
16 دی 91 20:12
مینا جون من و هاجر رو مثل خواهرات بدون.آخه عزیز من اشکال نداره پیش ما بذارش برو بیرون.یا اصلا نمیخوای بری بیرون میخوای خونتون تنها باشی بیارش پیش ماااااااا بشین خونتون استراحت کن.قول میدم گازش نگیرم.هییییییی


این چه حرفیهههه!!!مگه غیر از اینه که مثل خواهرامین؟؟؟اصلا موضوع چیز دیگه ای عزیزم من که نمیتونم هر روز تو این هوای آلوده و سرما کیان رو بیاااااارم
عمه هاجر
16 دی 91 22:19
شوخي كردم...
ااما بذار دلت بياد و بذارش پيش من و برو بگرد با دوستات...با حميد...
خاله هاي مهربون كيان نگيد عمه كيان بد اخلاقه ها...ديگه از دست خواهرتون عصباني شدم


خخخخ نههههه هاجر بد اخلااااااااقههههه هههههه
بابای آریا
17 دی 91 0:12
سلام
از وقتی آرزو جان عکسای این گل پسر رو بهم نشون داده میام هر چند وقتی بهش سر میزنم .
خدا حفظشون کنه هر دوی این وروجکارو
خیلی عزیزه .( براش اسپند دود کنید )
به خوشی و سلامتی زیر سایه شما و باباییش باشه انشالله
به همسر محترم سلام برسونین .

شاد باشید .



ممنون بابای آریا جون.مرسی که به ما سر زدین.از خدا براتون آرزوی سلامتی میکنم
مامان سارا
18 دی 91 12:16
خداااااااااااااااا جون مرسی که به من این فرصتو دادی تا این پستو بخونم و بفهم به غیر از من هم مامانای دیگه هستند که پسر شیطونشون شبا نمی خوابه ، روزا چون تازه چهاردست و پا راه افتاده از زیر میزو لای مبل ها باید درشون بیاریم ، تازه می تونه بیاسته از مبل و صندلی می گیره بلند میشه ، شب تا صبح بالغ بر 20 بار بیدار میشه و جییییییغ می زنه ، ...
خدا بهمون صبر بده
تازه من با همه اینا فرداش باید برم سر کار

وااااای سارا جون من همیشه با خودم میگم اگه الان سر کار هم میرفتم باید هر روز یه سرم میزدم!!!خدا بهت قوت بده
زهرا (✿◠‿◠)
18 دی 91 13:49
مینا جون دقیقا درکت کردم
منم همین طور بودم...
انگار داشتم خاطرات خودم و می خوندم!!!
چه شبایی که محمد صادقم تا 3-4 نمی خوابید و فقط توو بغلم می چرخوندمش تا بخوابه...
خوب میشن....
درسته! فقط واسه اینه که فضای خونه واسشون خفه ست...
شما از سرما نمی تونی ببریش بیرون!
من از گرمای بندر!!!!

انشاالله زودتر خوب بشهههه الان که بندر هوا خوبهههههه
زهرا (✿◠‿◠)
18 دی 91 13:50
چه با مززه تلاش می کنه بره توو تراس
الهه مامان رادین
18 دی 91 14:08
الهی ایشالا خیلی زود حداقل خواب شبش درست و کامل بشه هیچی بدتر از کم خوابی نیس و در کنارش یه کیان شیطون بلا. من همش میگم خوش به حال مینا کیان راه میره دیگه هی بغل نمیخوااااد کی باشه رادین راه بره ولی انگاری اینطوری نیست و این فسقلی ها نمیخوان بهشت رو به همین راحتیا بدن به ما


ووووووی الهه راه بیافته تازه اول بدبختی هاتهههههه
مامان محمدپارسا
18 دی 91 19:54
سلام مامانی
هنوز از کلافگی در نیومدی عزیزم
زود بیا یه چیزی بنویس من منتظرما


ههههههه نه هنوز کلاااااااافه ام
مامان سارا
19 دی 91 12:59
سلام دوستم ،
یه آقا ببر تو مسابقه نی نی و پالتو شرکت کرده دوست داشتی برو به وبلاگ: http://ninimod.niniweblog.com
و بهش رای بدید


چشمممممم حتما
مونا مامان امیرسام
21 دی 91 2:39
جمله اخری خیلی باحااال بود
من کاملا درکت میکنم دوستم و فقط میتونم بگم خدا صبرت بده
اما جدا از شوخی اگر صبح یه نیم ساعتی با توجه باهاش بازی کنی یه چند ساعتی ازت دور میشه اما تمام حواست رو تو اون نیم ساعت بده به کیان کوچولو.
تجربه کردمهااا


ای کاش با نیم ساعت حل میشد من کلی باهاش قایم موشک بازی میکنم ولیییییی بیشتر بی جنبه میشه!!!
نغمه
21 دی 91 14:39
الهی قربونت برم که اینقدر خسته شدی و کمردرد گرفتی و گریه می کنی عزیز دلم خواهر قشنگم بردیا هم دست کمی از کیان نداره چرا بعضی وقتا کیان رو نمیذاری پیش عمه هاشو و یه نفسی نمی کشی!


دور از جون خواهر گلم.وای من همیشه به تو فکر میکنم که چی میکشییییی چون سر کار هم میری.خدا قوتتتتتت
سمیرا
23 دی 91 23:26
عزیز دلم کجای کارای کیان برات تازگی داشته که گریه کردی قربونت بشم اندکی صبر سحر نزدیک است منم این دوران رو با پارسا داشتم و دارم ...
خواهر دورت بگرده برو اون میز رو هم از جلوی tv
بردار کار بچه رو سخت نکن بعدشم روم سیاه آبجی! داشتم پستت رو وسه پارسا میخوندم الیاس شنید خودت رو آماده کن


هههههههههه بلههههههه اس ام اسش اومد سرییییییییع
زهرا _ مامان مریم گلی
24 دی 91 12:41
وای دختر توام که دقیقا مث من شدی...همش منتظرم هوا یکم از این یخ بندونی در بیاد تا فقط بتونم یکم بهتر شم....ببین؟به نظرمن اون ظفل معصومم دلش گرفته و حوصله اش سر رفته...باید تو این هوای زمستونی خودت بهار و به خونه بیاری دیکه.....باهر چی که فکرشو میکنی....راهشو پیدا کردی به منم بگو


زهرا تنها راهش اینه که یه لباس حاجی فیروز بپوشم و خودمو سیاه کنم تا کیان خوشش بیاد و واسه دقایقی ساکت بشینه و بخنده هههههه
مامان شايان
24 دی 91 18:15
سلام پسرم شايان تو مسابقه ي تولد 2 سالگي ني ني وبلاگ شركت كرده منتظر دستاي پر محبت شماست تا بهش راي بدين خاله جون ترو خدا زود بياين فقط تا دوشنبه وقت داريم راستي بايد به 2 نفر راي بدين تا ثبت بشه ممنون اينم لينكش http://koodakeman91.niniweblog.com/post1099.php
سحر مامان محمدطاها
27 دی 91 16:33
سلام مامان کلافه اخی درکت میکنم خیی سخته من تا یه روز مامانم نباشه دیگه واقعا مرده متحرک میشم وای به حال تو توی اون شهرغریب انشالا خدا کمکت کنه عزیزم وکیان کوچولوهم دیگه مامانشواذیت نکنه بوووووووووووووووووس
✿✿الهه مامان روشا جون✿✿
29 دی 91 23:15
وای کربلا گفتی و کردی کبابم.
همه شون مثل همن باور کن با این که روشا دختره واسم نایی نذاشته.
خدا بهمون صبر بده


چه با حال گفتی الهه ههههههه