منتظرتونیم:)
خوشحالممممم
چون خانواده ی عزیزم رو تا چند وقت دیگه میبینم هوراااااااااااااا البته همگی رو که نه، نصفه میان!خاله سمیرا و نغمه نمیتونن بیانانشاالله عید میبینمشون دلم واسه جوجه هاشون یه ریزه شدههههه
پدر و مادر عزیزم
ما بی صبرانه منتظر قدوم مبارکتان هستیم.میتی و داداش گلم شما هم همین طورعروس خانوم امیدوارم شما هم بتونین بیاین که کلی دلمون واستون تنگسسس
خب بریم یه شرح حال از کیان بدم و برمممم
خب اول بگم که آقا کیان رو واسه اولین بار بردیم آرایشگاه و گفتیم خیر سرمون خوشگلش کنیم!
آخ که چی کار کرد!!! قبل از اینکه وارد آرایشگاه بشیم از دور صدای گریه ی بچه ها به گوش میرسید.بیشتر شبیه تزریقاتی بود تا آرایشگاه کودک!!!از بس که همه ی بچه ها داشتن گریه میکردن!یاد بچگی های خودم افتادم که وقتی مریض میشدیم میرفتیم بهداری تا آمپول بزنیم و از بیرون بهداری صدای گریه ی بچه ها و جیغشون میومدوووی چه استرسی بهم دست میداد تا آمپول بزنم
بلههه خلاصه که کیان انقدر گریه کرد و اشک ریخت تاکار موهاش تموم شد.حالا کاشکی این همه اذیت شدیم یه فایده ای داشت.فقط کیان تبدیل شد به آقای منگوله گوشموی بلند بیشتر بهش میاد ولی خب تجربه شد دیگه.دیگه حالا حالا ها نمیبرمش آرایشگاه تا خودش بیاد بگه منو ببرین
از کارای جدیدش بگم کهههه:
این روز ها تا من لباس میریزم تو ماشین لباسشویی سریع میره دگمه ی پاور رو میزنه و دوباره روشنش میکنه! روشن خاموش روشن خاموش...
مجبور شدم رو ماشین لباسشویی کاور بکشم.دیگه از دستت در امانه
بعدش نوبت فندک گازه!انگشتش رو میذاره رو فندک و دیگه بیخیال نمیشه و رو اعصاب من حساااابی پیاده روی میکنه
تازگی ها خیلی با خودش حرف میزنه و آواز میخونه خیلی خوردنی میشه.چند شب پیش ازش فیلم گرفتم نزدیک یک ربع همینجوری واسه خودش تند تند راه میرفت و دستاشو تکون میداد و حرف میزد و هر از گاهی هم وسط حرفاش میخندید دورت بگردمممممم
هم چنان عاشق هیجان و بازی های اکشنه.قایم موشک اونم از نوع پر سر و صدا و جیغ و داد.من عاشق اون لحظه هایی هستم که پسری و بابای پسری با هم بازی میکنن و کیان از ته دل میخنده و دور خودش از خوشحالی میچرخههمه رو از پا میندازه ولی خودش هم چنان پر انرژی مشتاق بازی کردنه.
همیشه پر انرژی باشی زندگیم
اسباب بازی هایی که هیچ وقت تکرارای نمیشن
فندک گاز بیچاره
کیان قبل از اصلاح
کیان بعد از اصلاح
آخ اون گوشات تو حلقم مامانییییی