کیانکیان، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

نی نی من و بابایی

هوا بس ناجوانمردانه گـــــــــــــرم است!

1392/5/15 18:39
نویسنده : مینا
1,393 بازدید
اشتراک گذاری

خــــــــــــــــــــــــــــــــــدا جون یه سوال؟سوال

بپرسم؟یا نپرسم؟خدا یه وقت ناراحت نشی منو سوکسم کنی امشب؟استرس

میخواستم بپرسم نمیشد زحمت آب و هوا رو یه جوری میکشیدی که همیشه متعادل بود؟نه خیلی سررررد نه خیلی گرممم؟خیال باطل

وقتی زمستون بود، از سوز و سرما مینالیدیم و میگفتیم کی هوا گرم میشه؟حالا که هوا گرمه و در حال ذوب شدن هستیم میگیم کی هوا سرد میشه؟سبز

اینم از شانس ماست پسرم!همه میگن این اولین سالیه که انقدرررر اصفهان هوا گرم شده!درست مثل زمستون که همه میگفتن این اولین سالیه که انقدررر  هوا سرد شده!

جالب اینجاست که تاحالا اصفهان سابقه زلزله هم نداشته،ولی به یمن قدم من اردیبهشت ماه بود فکر کنم، که زلزله اومد و همه اینجوری شدنتعجب و گفتن این اولین باره که زلزله اومده!

آخ آلودگی هوا رو یادم رفت بگمآخکه این بار همه میگفتن آلودگی هوا در اصفهان امسال به اوج خودش رسیده بوده و بی سابقه بوده!و چندیدن روز هم هشدار دادن که از خونه بیرون نرن بچه ها!البته این مسئله مال زمستون بود.چه زمستون بدی بود.

زمستون رفت و روسیاهی واسه زمستون موند نه واسه زغال!نیشخند

خلاصه که فقط مونده یه سونامی بیاد اینجا که جمع همه ی بلایای آسمونی جمع بشهخنده

چون کولر خونمون اصلا خنک نمیکنه گرما بهم فشار آوردههیپنوتیزمبگذریمممم

بریم ماجرای باغ پرندگان رو تعریف کنم...لبخند

هفته ی پیش همسری زنگ زد و گفت آماده بشین من الان از اداره میام بیرون که با هم بریم باغ پرندگان.گفتم الان؟وای نه هوا گرمه!گفت اونجا هوا خوبه یه عالمه دارو درخت هست و گرم نیست.با اینکه زیاد راغب نبودم اون موقع بریم دلم نیومد بگم نه و گفتم باشه بریم.

به کیان گفتم کیان الان بابا میاد میریم دد،بیا بریم لباسامون رو عوض کنیم.کیانم تا اسم دد شنید مثل همیشه از خوشحالی شروع کرد به خندیدن و خودشو پرت کرد رو بالشت ها و هی به زبون خودش حرف میزد.قرررربونت برم ولگرد منماچ

خلاصه 3تایی رفتیم باغ پرندگان.تاحالا نرفته بودم ،واقعا قشنگ و دیدنی بود.به خصوص واسه کیان که عاشق جک و جونوره.متاسفانه اونجوری که همسری گفته بود نبود ینی درخت زیاد بود ولی هوا نااااااجور گرم بود.گرمای زیاد باعث میشد که نشه از دیدن پرنده های قشنگ و مختلف لذت برد.بعد از یه کوچولو قدم زدن دیگه احساس کردم که نمیتونم راه برم ولی کیان همچنان پر انرژی دنبال مرغ و خروسا میدوید.هر چی سعی کردیم به روی خودمون نیاریم دیدیم نمیشه.که بعد خود همسری گفت من نمیدونم کدوم آدم عاقلی با زبون روزه تو این گرمای تابستون اونم ساعت 3 میره باغ پرندگان که ما اومدیم؟!واااای که حرف دل منو زد.خدارو شکر که این پیشنهاد از طرف من نبود وگرنه سر منو میخورداز خود راضی

بعد دیگه حس کردم پاهام ضعف داره و حال هر دومون داشت بد میشد.ینی توان اینکه کیانو بغل کنیم و بریم سوار ماشین بشیم رو هم نداشتیم.که ناگهان همسری یک پیشنهاد شیطانی داد و من هم پذیرفتمشیطان

رفتیم از دکه ای که اونجا بود آبمیوه خریدیم و در ملاء عام روزه خواری کردیمخجالت

با اینکه وجدان درد ناجوری گرفتم ولی انقدرررر اون آبمیوه چســـــــــــــــــــبید که خدا میدونه.تازه وقتی آبمیوه خوردیم پاهام شروع کرد به مور مور شدن اون موقع فهمیدم که چقدر حالم بده!ولی واقعا از شوخی گذشته اگه روزمون رو نمیشکستیم نمیدونم تا خونه میکشیدیم یا نه!

بلهههه اینم ماجرای سه کله پوک در باغ پرندگاننیشخند

اینم عکسای گل پسریقلب

اینجا میخواد اون پرنده رو بگیره ولی نمیتونه از جوی آب بپره از ما کمک میخوادلبخند

یه چندتا عکس دیگه هم گرفتم ازشون بدون کیان خان

عجب خروسی! نفس کشششششعینک

حالا این یکی خروس رو باش!خندهمن نمیدونم این دو تا چه نقطه ی اشتراکی دارن تو دوستی؟همش با هم بودنسوال

اینارو باش!این مرغ و خروسا اوضاشون از ما بهتره.به کولر اسپیلیتشون دقت کنین اون بالا!متفکر

اوااا حالا چرا انقدر اخمی؟ به قول دانیال عزیزم وقتی کوچیک بودخنده

اینم نمایی از خونه های گلی قدیمی اصفهان در سایز کوچکش

اینم پسری و آلات جرممممخجالت

خوب شد هوا گرم بود و من این همه عکس گرفتم اگه هوا خوب بود چی میشد؟خنثی

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

سحر مامان آراد
15 مرداد 92 23:56
مینا جون روزه خواری در ملا عام
قربونت برم خاله چرا مرغ و خروسا رو پرت نکردی؟؟؟؟

وای آره سحررررر
مامان آرتین (الهه)
16 مرداد 92 11:16
سلام کیان طلای من خوبی؟ کیان خان من عاشششششق اون شیطنتهای پسرونتم. اونجایی که داری از دیوار کاهگلیه بالا میری رو میگم
اگه آرتین جای تو بود میگفت: "مامانی پله س. بغل"
راستی اون آبمیوه هم نوش جونتون. توی هوای گرم خییییلی میچسبه

مرسیییی عزیزم وحشتناک چسبیداااا

خاله منا
16 مرداد 92 12:18
وای خدا اونجا که ازتون کمک میخواد دلم میخواد بخورمشششششش من
آبمیوه هم نوش جونتون بابا بی خیال


متشکر و سپاسگذارم آبجی جون
خاله میترا
16 مرداد 92 16:59

وایی آجی کلی خندیدم!
با این روزه خواریتو ساعت 3 بیرون رفتنت روی تمام بلایای طبیعی رو کم کردی!
الهی قربون اون ریشمیزم بشم که از آسمون سنگم بباره به شیطونیاش ادامه میده!ماچ ماچ خاله ای


هههه
الهه مامان رادین
16 مرداد 92 18:27
ههههههههههههههه نوش جونتون روزه خوری ماشالا به کیان شیطونه حسابییییی هاااا ...چه عکس های خوشگلی گرفتی


ممنون دوستم
مامان آریا
18 مرداد 92 2:21
عزززززیزم...
کی گفته ابمیوه روزرو باطل میکنه؟؟؟
نوووووووش جان ..خدا ی نکرده گرمازده میشدین و دور از جون بساط دکتر و سرم و اینا خوب بووود؟؟
مینا خدا نکشت مردم از خنده برای بلایای طبیعی و غیر طبیعی
کیان خوش تیپمو ببوس


فدات شم
عاطفه مامان ستیا
19 مرداد 92 14:44
ای جونننننننننننننننننننم به این پسر شیطون ولی مینا ساری هوا عااااااااااااااااااااااااااااااالیههههههههه.جاتون خالیییییییییی


دوستان به جای ما عزیزم
عمه کیان
30 مرداد 92 13:00
عشق منـــــــــــــــی.بوس و گاز با هم


دلارام
28 دی 92 14:04
چه عکسای بانمکی اتفاقامن توی همین باغ سواردرشکه شدم واسبه هم نامردی نکرد روی پاهاش بلندشدوبه طرزفجیعی پرت شدم پایین اینم خاطره بدمن ازاین باغ ................... نههههههههههه