هوا بس ناجوانمردانه گـــــــــــــرم است!
خــــــــــــــــــــــــــــــــــدا جون یه سوال؟
بپرسم؟یا نپرسم؟خدا یه وقت ناراحت نشی منو سوکسم کنی امشب؟
میخواستم بپرسم نمیشد زحمت آب و هوا رو یه جوری میکشیدی که همیشه متعادل بود؟نه خیلی سررررد نه خیلی گرممم؟
وقتی زمستون بود، از سوز و سرما مینالیدیم و میگفتیم کی هوا گرم میشه؟حالا که هوا گرمه و در حال ذوب شدن هستیم میگیم کی هوا سرد میشه؟
اینم از شانس ماست پسرم!همه میگن این اولین سالیه که انقدرررر اصفهان هوا گرم شده!درست مثل زمستون که همه میگفتن این اولین سالیه که انقدررر هوا سرد شده!
جالب اینجاست که تاحالا اصفهان سابقه زلزله هم نداشته،ولی به یمن قدم من اردیبهشت ماه بود فکر کنم، که زلزله اومد و همه اینجوری شدن و گفتن این اولین باره که زلزله اومده!
آخ آلودگی هوا رو یادم رفت بگمکه این بار همه میگفتن آلودگی هوا در اصفهان امسال به اوج خودش رسیده بوده و بی سابقه بوده!و چندیدن روز هم هشدار دادن که از خونه بیرون نرن بچه ها!البته این مسئله مال زمستون بود.چه زمستون بدی بود.
زمستون رفت و روسیاهی واسه زمستون موند نه واسه زغال!
خلاصه که فقط مونده یه سونامی بیاد اینجا که جمع همه ی بلایای آسمونی جمع بشه
چون کولر خونمون اصلا خنک نمیکنه گرما بهم فشار آوردهبگذریمممم
بریم ماجرای باغ پرندگان رو تعریف کنم...
هفته ی پیش همسری زنگ زد و گفت آماده بشین من الان از اداره میام بیرون که با هم بریم باغ پرندگان.گفتم الان؟وای نه هوا گرمه!گفت اونجا هوا خوبه یه عالمه دارو درخت هست و گرم نیست.با اینکه زیاد راغب نبودم اون موقع بریم دلم نیومد بگم نه و گفتم باشه بریم.
به کیان گفتم کیان الان بابا میاد میریم دد،بیا بریم لباسامون رو عوض کنیم.کیانم تا اسم دد شنید مثل همیشه از خوشحالی شروع کرد به خندیدن و خودشو پرت کرد رو بالشت ها و هی به زبون خودش حرف میزد.قرررربونت برم ولگرد من
خلاصه 3تایی رفتیم باغ پرندگان.تاحالا نرفته بودم ،واقعا قشنگ و دیدنی بود.به خصوص واسه کیان که عاشق جک و جونوره.متاسفانه اونجوری که همسری گفته بود نبود ینی درخت زیاد بود ولی هوا نااااااجور گرم بود.گرمای زیاد باعث میشد که نشه از دیدن پرنده های قشنگ و مختلف لذت برد.بعد از یه کوچولو قدم زدن دیگه احساس کردم که نمیتونم راه برم ولی کیان همچنان پر انرژی دنبال مرغ و خروسا میدوید.هر چی سعی کردیم به روی خودمون نیاریم دیدیم نمیشه.که بعد خود همسری گفت من نمیدونم کدوم آدم عاقلی با زبون روزه تو این گرمای تابستون اونم ساعت 3 میره باغ پرندگان که ما اومدیم؟!واااای که حرف دل منو زد.خدارو شکر که این پیشنهاد از طرف من نبود وگرنه سر منو میخورد
بعد دیگه حس کردم پاهام ضعف داره و حال هر دومون داشت بد میشد.ینی توان اینکه کیانو بغل کنیم و بریم سوار ماشین بشیم رو هم نداشتیم.که ناگهان همسری یک پیشنهاد شیطانی داد و من هم پذیرفتم
رفتیم از دکه ای که اونجا بود آبمیوه خریدیم و در ملاء عام روزه خواری کردیم
با اینکه وجدان درد ناجوری گرفتم ولی انقدرررر اون آبمیوه چســـــــــــــــــــبید که خدا میدونه.تازه وقتی آبمیوه خوردیم پاهام شروع کرد به مور مور شدن اون موقع فهمیدم که چقدر حالم بده!ولی واقعا از شوخی گذشته اگه روزمون رو نمیشکستیم نمیدونم تا خونه میکشیدیم یا نه!
بلهههه اینم ماجرای سه کله پوک در باغ پرندگان
اینم عکسای گل پسری
اینجا میخواد اون پرنده رو بگیره ولی نمیتونه از جوی آب بپره از ما کمک میخواد
یه چندتا عکس دیگه هم گرفتم ازشون بدون کیان خان
عجب خروسی! نفس کششششش
حالا این یکی خروس رو باش!من نمیدونم این دو تا چه نقطه ی اشتراکی دارن تو دوستی؟همش با هم بودن
اینارو باش!این مرغ و خروسا اوضاشون از ما بهتره.به کولر اسپیلیتشون دقت کنین اون بالا!
اوااا حالا چرا انقدر اخمی؟ به قول دانیال عزیزم وقتی کوچیک بود
اینم نمایی از خونه های گلی قدیمی اصفهان در سایز کوچکش
اینم پسری و آلات جرمممم
خوب شد هوا گرم بود و من این همه عکس گرفتم اگه هوا خوب بود چی میشد؟