عکسای جامونده!
یه سری عکس تو گوشیم جا مونده بود و چون رم ریدر خراب شده بود نتونستم تاحالا بذارم.
حالا تو ادامه ی مطلب اون عکسارو میذارم
این عکس مال آخرین باریه که داشتیم از بندر برمیگشتیم تو هواپیما.کیان لالا کرده بود
و اما این عکس!اینجا منو حمید نشسته بودیم کنار همو داشتیم حرف میزدیم که کیان هم اومد به ما پیوست و اینجوری لم داد به باباشو با دقت حرفای مارو گوش میداد
یه بار که رفته بودیم هایپر واسه خرید،همسر جانمان در جلوی چشمان مبارک کیان خان دنت برداشت گذاشت تو سبد خرید!وکیان چنان جیغایی میکشید واسه دنت که همه مارو نگاه میکردن.هر کاری کردیم که گول بخوره یا به پاستیل و چیزای دیگه راضی بشه نشد که نشد! و نتیجه اش این شد که در عکس مشاهده مینمایید
بماند که بعدشم همه باز نگامون میکردن ولی بهتر از اون جیغای خیش خراش بود
اینم یکی از هنرنمایی های پسری
اینجا هم که هی پسری میرفت گز (به قول خودش گس )برمیداشت و میخورد منم دفعه ی اخری داشتم بهش مثلا چش غره میرفتم که دیدم اونم داره ادای منو درمیاره و منو اینجوری نگاه میکنه
و در این جا هم که پسرک نازم مشغول خوردن صبحانه هستن مثلا!!! همون طور که میبینین پنیرهارو مالیده به موهاش و یه تیکه هم رو شونشه!!! آخه ینــــــــــــــــــی چی؟؟؟مامان جان به خدا اینا پنیر گردوییه!حیفسسسسسس
موهاش خشک شده دیگه تکون نمیخوره چندشش شده!
نور چشم منییییییییییییییییییییییییی کیانممممم