کیانکیان، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره

نی نی من و بابایی

روز سونوگرافی

1390/6/9 21:42
نویسنده : مینا
712 بازدید
اشتراک گذاری

سلاااام.

امتحان های مامانی تموم شددددددniniweblog.com

 

حالا بریم سراغ ماجرای سونو گرافی پیسلم.بله اون روز یکی از زیبا ترین و هیجان انگیزترین روز عمرم بود.ساعت ٤ اون روز من دادگستری امتحان داشتم.بعد از امتحان بابایی اومد دنبالم و با هم رفتیم سونو.واااااااااای که چه حالی داشتیم من و بابایی.دل تو دلمون نبود.خیلی طول کشید تا نوبتم بشه.از طرفی مامان اینام بیشتر از ما بی طاقت بودن و مدام زنگ میزدن که چی شد؟میگفتم هنوز نوبتم نشده دوباره خاله نغمه زنگ میزد،خاله منا اس ام اس میداد و...بعد از ١ساعت و نیم بالاخره منو صدا کردن قبل از رفتنم حمید منو قسم داد و گفت جون من وقتی اومدی فقط سر به سرم نذار و اگه پسر بود بگو پسره اگه دختر بود بگو دختره.من که دقیقا تصمیم داشتم همچین کاری بکنم  قول دادم که راستشو بگم.

خلاصه رفتم داخل و روی تخت خوابیدم،خیلی هیجان داشتم، با اینکه واقعا خیلی برام مهم نبود که بچمون چی باشه چون هر دو جنسیتو دوست داشتیم ولی بازم مور مورم میشد.خانم دکتر که انگار زیر لفظی می خواست بعد از کلی ادا و اصول گفت پسره!

نمیدونم چرا اولش جا خوردم،انگار توقع نداشتم.آخه من همیشه تو تصوراتم یه دختر ناز و لوس که لباسای رنگی و خوشگل تنشه رو تصور میکردمniniweblog.com

 

ولی بچه هر چی باشه عزیزه.الانم پسرمو ندیده یه دنیا دوسش  دارم.

خلاصه رفتم بیرون،حمید داشت میخندید  از دور گفت چی شد؟وای خدا حیف که حمید منو قسم داده بود وگرنه کلی اذیتش میکردم.گفتم خودت چی فکر میکنی؟گفت پسره منم با سر تایید کردمniniweblog.com

 

و بابای پسرم نیشش بازتر شد.niniweblog.com

 

همون موقع یه اس ام اس زدم به خاله منا با این متن:پسر پسر قند عسل...

واین اس ام اس رو به تمامی منتظران فرستادم.واااای که چه خبر شد!اول مامانم زنگ زد و کلی ابراز احساسات کرد،بعد خاله نغمه،بعد خاله سمیرا،بعد مامان حمید،بعد عمه هاجر،بعد عمه حوری،بعد هم دوستای خودم... خلاصه تا به خونه برسیم باطری گوشیم خالی شدو از سر درد کلافه شده بودمniniweblog.com

 

 

راستی عمه حوری همون موقع که بیرون بوده و فهمیده نی نی ما پسره واسه پسلم یه کفش خوشگل خریده،من از طرف  پسرم از عمه حوری تشکر میکنم:میسی عمه ی مهلبونممممniniweblog.com

 

راستی داشت یادم میرفت پسلم یه چیزیو بهت بگم!سونوتو که بردم پیش دکتر خودم بهم گفت سونوی قبلی با این سونوت ١ هفته با هم اختلاف داره،من که ترسیده بودم گفتم خب این یعنی چی؟خوبه یا بده؟میدونی خانم دکتر چی گفت؟؟گفت نه خوبه مشکلی نیست احتمالا قد بچت بلنده!

 

وااااااااای خدا من فدای قد بلند پیسلم بشم که به باباش رفتهniniweblog.comعزیززززززززم.انشاالله خدا هم تورو هم باباتو حفظ کنه جیگرم.

 این بود ماجرای روز سونوگرافی...

خدایا ای خدا مهربون مواظب نینی ما و همه ی نینی هایی که تو راهن و به دنیا میان باش.مواظب مامان بابا هاشون هم باش.ممنون که انقدر خوبیniniweblog.com

 

       

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (22)

مامان آنیتا
10 مرداد 90 14:33
مبارک باشه. انشاءالله به خوبیو و خوشی تمام این مراحل تمام می شود و کوچولوتو می بینی
مامان طلا
10 مرداد 90 17:44
مبارکت باشه خانومی
منم دقیقا موقعی که فهمیدم نی نیم پسره احساس تو رو داشتم





نگين
11 مرداد 90 11:28
سلام . اميدوارم كه مدت باقي موندرو به سلامتي طي كنين . مواظب خودتون باشين
مامان نفس طلایی
15 مرداد 90 19:03
سلام انشاالله پسر گلتون سالم دنیا میاد راستی ببخشید اگه هوس کردین
مامان ال آی
15 مرداد 90 22:31
انشاءالله صحیح و سالم به وقتش بیاد بغلتون
مامان نفس طلایی
15 مرداد 90 23:56
خاله نسرین مامان صدف و سپهر
21 مرداد 90 3:47
سلام خاله مینا جون حالا که میدونین نی نی گولوتون پسره بازم به من سر نمی زنین؟
..................................

عزیزم آدرس وبلاگتو نذاشتی که بیاممم


آجی نانازه محمد امین
21 مرداد 90 10:32
سلام.من آجی یه پسمل ناناسم.بیاید به وب داداشم سر بزنیدو واسش نظر بزارید می سی.اگه مایل به تبادل لینک بودید حتما خبرم کنید می سی


.............................

عزیزم من میخوام به وبلاگتون سر بزنم اما مینویسه هیج وبلاگی یافت نشد!!نمیدونم چرااا!!!!
بهار(مامانی شهراد)
21 مرداد 90 12:41
سلام عزيزم انتظار کشيدن واسه اومدن يه فرشته خيلي قشنگه ني ني منم ارديبهشت به دنيا اومده اميدوارم وقتيکوچولوت به دنيا اومد با پسر من دوست بشه پيشم بيا منتظرتم
بهار(مامانی شهراد)
23 مرداد 90 8:49
سلام گلم مرسی که سر زدی ترس از زایمان عادیه اما به خاطر این ترس زیرتیغ جراحی نرو که پشیمون میشی من سزارین کردم دکتر خوبیم داشتم اما بازم حسابی بعد زایمان زجر کشیدم واقعا پشیمونم که چرا طبیعی زایمان نکردم درد کشیدن دو یا سه ساعت قبل از زایمان بهتر از درد کشیدن 4 یا 5 روز بعد از زایمانهانشاالله زایمان راحتی داشته باشی ونی نی نازتم زود به دنیا بیاد تا روی ماهشو ببینم
مامان نفس طلایی
25 مرداد 90 1:06
سلام مامانی گل پسمل نازت چه ظوره ؟ راستی روزهای خوش بعد از امتحانا خوش بگذره
مامان سيد کوچولو
25 مرداد 90 10:07
سلام ماماني گل پسر... من هم انتظار دختر داشتم ولي الان يه پسر دارم که با 10000000000000000000000000 تا دختر عوضش نميکنم
مامان رادين
25 مرداد 90 17:17
سلام عزيزم به اميد خدا پسمل نازت رو به وقتش بغل مي كني .مواظب فرشته كوچولوت باشي.
مامان نی نی گولو
26 مرداد 90 4:55
سلام مرسی که به ما سل زدی خاله جون وای نی نی شما هم پسله پس ما با هم دوشتیم خوشحال می شم با هم تبادل لینک داشته باشیم
مامان آریا
26 مرداد 90 10:39
سلام.ممن.ن که به نی نی من سر زدید.امیدوارم که خونواده ی سه نفرتون همیشه سلامت وشاد باشه . با اجازه من لینکتون میکنم و منتظر اولین عکسای نی نی تون میمونم.
مامان نفس طلایی
26 مرداد 90 15:03
یه بوس برا مامانی و پسر گلش
مونا (مامان النا )
26 مرداد 90 20:28
ایشالله سالم باشه و با ناز پدر و مادرش بزرگ بشه تازه اولشه مامان کوچولو ایشالله تا آخرش به خیر و خوشی بگذره
بردیا
27 مرداد 90 0:00
مامانی سلام تبریک میگم ،منتظر یه پسل ناز و خوشگل هستی هر وقت بزرگ شد اندازه من شد بیارش ببرمش حمام افتاب بگیره اقا خوشگله
راستی اسمش هم زود بگید منتظرم


.................................

هنوز با بابای نی نی سر اسم به توافق نرسیدیم!
مامان آریا
27 مرداد 90 1:09
سلام . نمیدونی چه کیفی داره این مردا رو سر کار بزاری . منم بعد تشخیص دکتر یه 6 یا 7 ساعتی سر کارش گزاشتم ولی مامان طاقت نیاورد و رفت بهش گفت که پسره . به منم سر بزنین .
مامان آریا
27 مرداد 90 1:10
ببخشید . آدرس صحیح رو گزاشتم .
مامان آریا
27 مرداد 90 19:06
سلام عزیزم .به سایت ثبت احوال سرزدی .یه مجموعه ی تقریبا کامله .سایتشم اینه
http://www.sabteahval.ir/default.aspx?tabid=65
بازم اگه سایت خوبی دیدم برات میذارم

.......................
ممنونم عزیزم
مامان نی نی گولو
28 مرداد 90 17:03
سلام عزیزم مرسی سر زدی مبارک نی نی گولوی عزیزتون باشه که مامانش واسش کم نذاشته منتظر عکس سیسمونی قشنگش هستیم التماس دعا