سالی که نکوست از بهارش پیداست...
عید همگی مباااااااااااااااااااااارک .دویست سال به این سالااااااابرای همگی آرزوی سلامتی و تندرستی و شادمانی در سال جدید را آرزومندممممم
خب باید خدمت دوستای خوبم که جویای احوالات ما بودند و شاکی از غیبت صغری ما عرض کنم که کههههه :
به خدا گرفتارم اسیییییییییییییر.اسیر کی؟؟؟خب معلومه کیان خاااااااان! چرا؟؟؟خب معلومه،چون دوباره کیان سرما خورده!!!یه دنیا خستم ،یه دنیا کلافه،یه دنیا غررررر دارم ولی نمیدونم به کی غر بزنم
پس از اندی اومدم بندر پیش خانواده ولی خب گویا خوشی بر من حرااااام استتتت.هییییی روزگااااااار...
بگذریم.خیر سرم اومدم پست تبریک سال نو رو بذارم.
لحظه ی سال تحویل همه درهیاهو و خوشحالی وما مثثثثثل همیشه در لحظه های حساس تلاش برای ساکت کردن کیان به طرق مختلف!!!
بلهههه سال جدید ما اینگونه تحویل شدخلاصه که سالی که نکوست از بهارش پیداست...
آقای پدر کیان رو گرفته تا من یه پست بذارم ولی کیان خیلی ناآرومی میکنه.پس به گذاشتن یکی دوتا عکس فعلا بسنده میکنمالبته به خاطر مریضی و ناآروم بودن پسری نشد یه عکس حسابی بگیرم
اینجا در حال خوردن سنجدی.اون سیب گاز گازیتو بگردم
اینجا هم داری به قرآن سیب تعارف میکنی
اینم تخم مرغ های سر سفره ی هفت سین که خاله میترای هنرمند زحمت کشیده بود
امسال سفره ی هفت سین به خاطر فضولی های آقا کیان فقط یک ساعت پهن بود وسریع جمع شد.شرمنده ی همگی