کیانکیان، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 8 روز سن داره

نی نی من و بابایی

من کیان،تو مامان!

1392/3/20 23:47
نویسنده : مینا
612 بازدید
اشتراک گذاری

چند روز پیش واسه 10 دقیقه من شدم کیان و کیان شد مامان!

گفتم بذار یکم ادای خودشو در بیارم ببینم چه عکس العملی نشون میده،اصلا متوجه میشه؟سوال

دقیقا مو به مو کارای خودشو انجام دادم.هی دست کیان رو کشیدم به سمت در خونه و با گریه گفتم دد دد دد اول منو با تعجب نگاه کرد بعد دوباره من لباسشو کشیدم و هی گفتم بولو بولو بولو (همون بالای خودمون و به معنی بغل)بعد دیگه قضیه رو گرفت و فهمید که من دارم اداشو در میارم و شروع کرد به خندیدن بعد من دوباره با نق نق و گریه گفتم به به من به به میخوااااام مامانی من بههه میخوام که این بار مادر نامهربانم که دیگه صبرش لب ریز شده بود یک سیلی محکم در گوشم نواخت و پا شد رفت!!!خنثی

با اینکه یه موقع هایی که شیطون گولش میزنه و دست نوازش به سر ما میکشه ما اخم میکنیم و میگیم خیلی کار بدی کردی و از این حرف ها ولی ایندفعه انقدر این صحنه خنده دار بود که نتونستم جلوی خودمو بگیرم و کلی بلند بلند خندیدم.

خدارو شکر که تو مامان نشدی پسرم وگرنه از اون مامانای بی اعصاب میشدی که هی چپ و راست بچه ات رو میزدیniniweblog.com

کیان در پارکلبخند

مشکل لاینحل ما در پارک این حوض آبکلافه

بالاخرا اون روز به آرزوت رسیدی و افتادی تو حوض البته تا کمرسبز

این دو بینوا هم یه زمانی رژلب بودن که مورد نوازش کیان خان قرار گرفتنمنتظر

 

کلی از این بیــــــــــــــــــــــــنواها هم، هم اکنون در سطل زباله به سر میبرند!!!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

soheila
21 خرداد 92 0:18
Salam azizam.scale inke kheyli delam vasat tang shode badesham ba on pste ghablit manam yade rozae mojaradim oftadam hey yadesh be kheyr va inke vaghti gofti sili zade manam khandam gereft ghorbounet besham kiyan ke cheghad jedi hasti va be bachat roo nemidi


حالا صبر کن جوجه ای به دنیا بیاااااااد اون وقت تازه میفهمی مجردی چی بوووود
خاله سمیرا
21 خرداد 92 11:59
خواهر جونم به چه کارایی رو میاری! فک کنم دیگه داری قاط میزنی


نه هنوز به اون مرحله نرسیدم
الهه مامان رادین
21 خرداد 92 18:06
ای جان فداش بشم ...خیلی باحال بود ههههههههه...ما هم کلی از این بینواها داریم


خدایش بیامرزد
زهرا(✿◠‿◠)
22 خرداد 92 14:06
از دست تو مینا
عاشق نوشته هاتم
اتفاقا منم قبلنا همین کارو کردم با محمد صادق...
و دقیقا هم زود صبرش لبریز شد و خلاصه کتکه رو خوردیم!!!


واقعا پس تو هم آره؟؟؟
مامان آرتین (الهه)
23 خرداد 92 1:44
کیان جون کارات خییییلی به آرتین شباهت داره. حوض آب و تخریب لوازم آرایشی و..........


ای جونم پس کیان تنها نیست
ღ مونا مامان امیرسام ღ
27 خرداد 92 1:05
قربونت برم.خیلی شیرینی.منم بودم مینا جون خندم میگرفت.
زنده باشه وروجک
ولی من هم با امیرسام زیاد از این کارها میکنم اما از کوره در نمیره من کم میارم
اون بینواها رو
ی حسنی که داره اینه که زود به زودتر میریم لوازم ارایشی نه
خصوصی گلم


هاااااا راست وگفتی
مهرنوش مامان مهزیار
27 خرداد 92 13:00
سلام خانمی من از الان دنبال غذاهای جدید برای افطار بودم شانس زد با وبلاگ شما آشنا شدم. وای خیلی خندیدم عجب مامانی داری کیان چه زود عصبی میشه
با افتخار لینکتون میکنم . خوشحال میشم به ما هم سر بزنی و لینکمون کنید.
راستی خانمی اهل کجا هستید؟


ووووی از اون سوال های سخت کردیاااا
راستی دنبال غذاهای افطاری میگشتی به وب من رسیدی؟؟؟:|
مامان آریا
28 خرداد 92 0:59
عزیززززززززززززززم کیان...
واقعا افتاد تو اب...؟؟؟
این یه مورد فقط از دست کیان شیطون بر میاد
میبوسمتون


بلههههه افتاد کلی هم کیف کرد
زهرا _ مامان مریم گلی
28 خرداد 92 7:52


ببخشید من نمیدونم چرا هر وقت میام وبلاگ تو نمیتونم جلو خندمو بگیرم بس که این دومادم بامزه و نمکدونه با این کاراش....

مینا؟من و هادی هم اکثر ادای مریم و درمیاریم....بعد اونم اولش میخنده بعد دقیقا مث کیان عصبانی میشه....داد میزنه نمیخواااااام نمیخوام شما مریم باشین!فقط من مریمم!!!!



باز خوبه عروسم دست بزن نداره
منا مامان الینا
28 خرداد 92 10:40
از دست تو مینا!
با اینکه دلم گرفته بود اما با خوندن این پستت و اداهایی که در اوردی و کتکی که خوردی کللللی خندیدم
خدا حفظش کنه این کیان جیگملی رو


خدا نکنه دل دوستم بگیره.الهی همیشه شاد باشی عزیزم
ღ مونا مامان امیرسام ღ
28 خرداد 92 12:31
درستش کردم دوستم


مر30
مهرنوش مامان مهزیار
29 خرداد 92 10:45
عزیزم آره بعد عکس کیان جون کناره سفره افطار دیدم و کیان جونو پسندیدم و این شد که دوستتون شدم


علی
30 خرداد 92 12:34
سلام دوست خوبم وب زیبای داری ومطالب جالب دوست داری توی وبت شکلک های متحرک بزاری بیا واسه تبادل لینک بای ببین منتظرم باشه قول نه قول بده میای [خجالت


چشم حتما میرسم خدمتتون
رادمهر و مامان
31 خرداد 92 10:43
خوبی مینا جون .چرا مامان کوچولورو عصبانی کردی ؟ یک وقت خودت یاد نگیری . کیان خوشگل


ممنون.نه انشاالله بد آموزی نداره
ارلا
31 خرداد 92 12:37
سلام چه نی نی قشنگی داری چشم نخوره ایشالله ممنون میشم به وبلاگ من سر بزنی وبا امدنت منو خوشحال کنی منتظرت هستم


ممنون دوست عزیز.چشم حتما