من کیان،تو مامان!
چند روز پیش واسه 10 دقیقه من شدم کیان و کیان شد مامان!
گفتم بذار یکم ادای خودشو در بیارم ببینم چه عکس العملی نشون میده،اصلا متوجه میشه؟
دقیقا مو به مو کارای خودشو انجام دادم.هی دست کیان رو کشیدم به سمت در خونه و با گریه گفتم دد دد دد اول منو با تعجب نگاه کرد بعد دوباره من لباسشو کشیدم و هی گفتم بولو بولو بولو (همون بالای خودمون و به معنی بغل)بعد دیگه قضیه رو گرفت و فهمید که من دارم اداشو در میارم و شروع کرد به خندیدن بعد من دوباره با نق نق و گریه گفتم به به من به به میخوااااام مامانی من بههه میخوام که این بار مادر نامهربانم که دیگه صبرش لب ریز شده بود یک سیلی محکم در گوشم نواخت و پا شد رفت!!!
با اینکه یه موقع هایی که شیطون گولش میزنه و دست نوازش به سر ما میکشه ما اخم میکنیم و میگیم خیلی کار بدی کردی و از این حرف ها ولی ایندفعه انقدر این صحنه خنده دار بود که نتونستم جلوی خودمو بگیرم و کلی بلند بلند خندیدم.
خدارو شکر که تو مامان نشدی پسرم وگرنه از اون مامانای بی اعصاب میشدی که هی چپ و راست بچه ات رو میزدی
کیان در پارک
مشکل لاینحل ما در پارک این حوض آب
بالاخرا اون روز به آرزوت رسیدی و افتادی تو حوض البته تا کمر
این دو بینوا هم یه زمانی رژلب بودن که مورد نوازش کیان خان قرار گرفتن
کلی از این بیــــــــــــــــــــــــنواها هم، هم اکنون در سطل زباله به سر میبرند!!!