کیانکیان، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره

نی نی من و بابایی

عملیات فتح المبین!

1392/8/12 17:25
نویسنده : مینا
1,002 بازدید
اشتراک گذاری

بالاخره عملیات فتح المبین با رمز یا زهرا با موفقیت انجام شد و نتیجه اش هم این شد که مشاهده میکنین!

 

همیشه با کوتاه کردن موهای پسری مشکل دارم!از قیچی و کوتاه کردن موهاش بینهایت بیزاره.وقتی خوابه هم تا دست به موهاش میزنم تکون میخوره و کلا هم خودم نمیتونم خوب و مرتب براش کوتاه کنم.دو باری هم که آرایشگاه بردمش، انقدر کولی بازی درآورد که دیگه توبه کردم!

این بار موهاش انقدر بلند شده بود که از نوه کوچولوی همسایه بگیر تا بقال و چقال هر کی مارو میدید میگفت موهاشو کوتاه کنین بلند شدهمتفکر

از اونجایی که همسری بسیار کم تحمل و کم صبره ترجیح دادم با یکی از دوستای خوبم بریم آرایشگاه.دلم میخواد این جور مواقع کسی کنارم باشه که با حرفاش یا رفتارش بهم روحیه بده.جملاتی مثل الهی بمیرمممم ،وای خدا مرگم بده و ... فقط تو دلم آدم رو خالی میکنهعصبانی

شب قبل کلی براش قصه در مورد آرایشگاه رفتن گفته بودم و مثلا آمادش کرده بودم ولی بازم یک کارایی کرد که همه مارو نگاه میکردن و میخندیدن.من و دوستم و سه تا آرایشگر دیگه ریخته بودیم دور کیان ولی بازم چارش نمیکردیم.یه آقایی سرش رو گرفته بود.یه آقایی پاهاشو گرفته بود.منم دستاشو گرفته بودم.یکی هم که موهاشو کوتاه میکرد و دوستم هم با کیان حرف میزد و براش اسمارتیز و خوراکی میاورد ولی انقدر جیییییغ زد و اون آقایون بیچاره رو لگد زد که همشون هاج و واج مونده بودن،میگفتن چقدر زور داره مگه چند سالشه؟تعجب

پسر تنومندم، بهت افتخار میکنم که انقدر زور دارینیشخند

کیان داد میزد نکوووون نکوووووون!!! خلاصه یک وضعیت وصف ناپذیری بود ولی بالاخره تموم شد.دوستم گفت تو گفته بودی که اینجوریه ولی من دیگه فکرشو نمیکردم این کارارو بکنه!این اند کولی شیرازی بودعینک

ولی پسرم موهاتو همچین کوتاه کردن که دیگه تا عید نیاز به آرایشگاه نداری.الهی قربونت برم که چقدرم زشت شدیناراحتبعد از اینکه اومدیم خونه و پسری خودش رو تو آیینه دید ،وااای که چقدر قیافش دیدنی بود!هی خودشو نگاه میکرد، غش غش میخندید باورش نمیشد این خودشهقهقهه

خب بگذریم...

این روزها میتونم به جرات بگم که نصف بیشتر روز رو در دستشویی به سر میبری!بعد از عملیات دستشویی تا کلی وقت تو دستشویی آب بازی میکنی.یه لیوان هم برمیداری میبری و کلی وقت با لیوان آب میریزی تو توالت من نمیدونم چه جذابیتی داره این کار؟؟؟سوال

همسری میگه نذار این کارو بکنه به خدا اصراف میشه ساعت ها شیر آب بازه و آب به هدر میره و بعضی ها اصلا آب ندارن.میگه گناه میکنیم ولی وقتی میبینم سرت گرم میشه و اگه بخوایم بیاریمت بیرون تا کلی وقت اشک میریزی به همسر جانمان میگم گناهش گردن من بذار بازی کنهاز خود راضی

چند روزی هست که دیگه یه چیز جدید هم به اتاق بازی کیان(wc) اضافه شده!پسری اصرار داره که لودرش رو ببره تو دستشویی بازی کنهخنثی ینی یه موقع هایی دلم میخواد خودمو از هستی ساقط کنم!ولی نمیکنم و مثل یک مادر صبور و مهربانمژه دل به دلش میدم و چند روزی هست که با لودرش تو دستشویی صفا میکنهبغل

دست پسریم با ماهی تابه سوخته،البته اصلا گریه نکرد و من فرداش متوجه شدم که قرمز شده بود،وقتی یه کار بد میکنه و من بهش چپ چپ نگاه میکنم سریع دستشو میاره نشونم میده و میگه:دیدی گاباله دست سوخت؟بعد خودشم میگه بیمیلمممم دقیقا مثل من میگه بمیرم!ینی هرچقدرم ادم بخواد جدی باشه نمیشه و خندش میگیره.الهی صد ساله بشی عمرممممم دشمنت بمیره شیرین زبون منماچ

یه وقت هایی هم تو بازیاش خودش با خودش حرف میزنه و میگه گاباله،دست ،سوخت بعد دست خودشو بوس میکنه!!!تعجب 

تازگی ها بدون اینکه من بهش بگم،به خصوص شب ها موقع خواب خودش منو بوس میکنهبغلوای که یکی از قشنگترین لحظه های عمرم همون لحظه است.ینی دلم میخواد از خوشحالی خودمو قیمه قیمه کنمنیشخند

قرررررررربون اون لبای کوچولوت برم من زندگی منماچقلب

شب ها موقع خواب همین طور که پتوی عزیزش رو میکشه روی سرش ،از زیر پتو یه صداهایی میاد:ماشین آگا جون (عاشق آقاجون و ماشینشه)،عمو لیضا (شوهر عمه پسری)بدایا (بردیا پسر خاله)،خاله پیلی زن (قصه ی خاله پیرزن)سوسوله (سرسره)بعد هم یهو قاطی میکنه و میگه بچههه بولوووووو دوا دوااااااا لوسسسس خنده

 یکی از ورزش های من و پسری اینه که میریم رو تخت و ادای پهلون پنبه تو عمو پورنگ رو در میاریم و بالا و پایین میپریم.البته پیشنهاد از ایشون بوده!حتما هم من باید بپرم تنهایی بهش حال نمیده.خودمونیما جنس خوش خوابم خیلی خوب بوده که تاحالا فنراش نزده بیرونچشمک

وقتی تو یه فیلمی دو نفر با هم دعوا میکنن کیان داد میزنه دوا دوااااااا بعد میزنه تو سر خودش و میگه ای خداااا ای خدااااا خنثی

چند شب پیش همسری به من گفت مینا ساعت چنده؟تا اومدم ساعتو نگاه کنم کیان گفت 10 !!!تعجب

 دیگه از کارای بامزه اش الان چیزی یادم نمیاد بریم عکس ببینیملبخند

آب بازی در wc

این موش کوچولو تازه از خواب ظهر بیدار شده و داره از زیر بالشت یواشکی مارو نگاه میکنهماچ

تو این عکس هم تازه از خواب پا شدی و یه ریز میگفتی پیچی(پیچ گوشتی)جالو(جارو)!میخواستی مثل باباییت جارو رو مثلا درست کنیقهر

کیان و لودرشقلب

واسه بیرون رفتن به هر شیوه ای متوسل میشه.اینجا داشت ملتمسانه به این مجسمه ی گربه میگفت بلیم دد؟خنثی

راستی این لباس خواب خوشتل رو هم مامان جون سری قبل که رفته بودیم بندر واست دوختبغل

اینجا هم رسما داری از بی خوابی و خستگی بی هوش میشی ولی همچنان چشم به تلویزیون دوخته بودی!

بالاخره خواب رفت!اوه تونستیم ناهارو با آرامش بخوریماز خود راضی

این عکس هم مال دیروزه اولین بارون پاییزی بارید و منم پسری رو بردم بیرون تا با مفهوم بارون از نزدیک آشنا بشه.جالب اینجاست که وقتی رفتیم بیرون و نم نم بارون میریخت رو دستامون در کمال ناباوری کیان شروع کرد به خوندن آهنگ بارون بارون بارونه هی!!!

البته به زبون خودش اینجوری:بالون بالون ،بالون هی آخه تو اینو از کی یاد گرفتیییییییی جوجه؟؟؟؟بغل

 

تمامممم نقطههههه

 

هفته ی دیگه داریم میریم بندر.ایشالا واسه تاسوعا و عاشورا اونجاییم هورااااااااااااااهورا

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (23)

عمه کیان
12 آبان 92 18:12
الهی قربونت برم من..موهات کجاست کولی جونممممممممممم.
قربونت برم که دستت سوخته هنوزم جاش هست.خودت که گفتی گاباله بده خیلی بده زیاااااااد.پس دیگه بازی نکن با گاباله مامانتم حرص نده.آفنیــــــــــــــــــن


همینو بوگو مادرررر
عمه هاجر
12 آبان 92 18:31
الهی قربونت برررررررررررررررررررررررررررررررررررم جوجهههههههههههههههههههههه
انشاله خوش بگذره بهتون


خدا نکونددددد مرسی ایشالا
خاله میترا
12 آبان 92 21:18
به خدا اگه نمیشناختمت میگفتم اون قسمت بارون بارونه رو خالی بستی!آخه چه طور ممکنه؟؟؟؟؟؟؟؟
الهی قربونش برم من وای خدا زودتر هفته ی دیگه بیاد که قندعسلمو بغل کنم! ایشـــــــــــــــالله!
نگاه موهای ناز کیانمو چی کار کردن!آجی چرا انقدر کوتاه!؟


دیگه شد خواهری
ناصر غفران(پدر فرزند متولد نشده)یک ماهه!
12 آبان 92 21:20
درود و صد درود بر شما -بسیار لذت بردم از این همه احساس -خدا این مرد کوچک رو براتون حفظ کنه -امیدوارم همیه همینطور کانون خانوادتون گرم باشه


ممنون از لطفتون
الهه مامان روشا جون
13 آبان 92 3:09
سلام مینا جون.خوبی دوستم؟این مدت که نبودیم خیلی دلم واستون تنگ شده ود.راست رمز خواسته بودی خصوصی واست میذارم.
مبارکت باشه کیان جونم موهات خیلی بامزه شده.واقعا عملیاتی بوده پس.بچم هیچ بهش نمیاد شیطون باشه
پروژه پوشک گیرون دارید پسسسسسسسسسسسسس.موفق باشی عزیزم.یه کم زمان بره.موفق باشی.گل پسری خیلی خوشگل بود.مرسی مامانی.
عکسای


مرسی الهه جون.منم دلم برات تنگ شده بود خانومی
عاطفه مامان ستیا
13 آبان 92 18:01
واییییییییی نگو کیانم هرجور باشه خوشگله خیلیم بهش میادددددددددقلبونت برم خاله که انقدر شیرین زبونی


خدا نکنه عزیزم
مامان آریا
13 آبان 92 18:37
سلام مینا جون..
واقعا خسته نباشید ..درک میکنم چی بهت گذشته...
اریا رو که همه ی ارایشگاهها جواب کردن بالاخره گفتم که تو هم امادگیشو داشته باشی
ولی موهاش خیلی خوب شد...به نظر من که بهش میاد


ممنون عزیزم.پس آریا هم آره؟؟؟؟
مامان آرتین(الهه)
14 آبان 92 1:44
سلام به کیان خان. خوبی خاله؟ الهی بمیرم که دستت رو سوختی با موی کوتاه صورتت تپل تر میشه
مینا جون خوش بگذره.


ممنون عزیزم
خاله سمیرا
15 آبان 92 20:59
وای مینا چرا دم اومدن موهاشو کوتاه کردی دقیقا شبیه داداش حمید شده موقع سربازیش.
وای وای وای چقدر شیرین کاری داره این عسل و تو چققققققققدر مامان خوبی هستی من از همینجا سیمرغ بلورین صبور ترین مادر دنیا رو تقدیمت میکنم.


خخخخخ راست میگی منم همش میگفتم مثل سربازا شده.از بابات سیمرغ هم بسیار سپازگذارم خواهری
مامان محمد پارسا
15 آبان 92 21:11
سلام مامانی
الهی خدا بهت صبر بده عزیز دلم فدای شیرین کاری های عشقم بشم کلا برنامه ریخته از همون اول مامانشو حرص بده غصه نخور عزیزم
همه بچه ها همینطور هستند پسری ما هم عاشق آب و حموم و wc هست و بیرون آوردنش مکافاته خوشخواب ما هم هنوز فنراش نزده بیرون خدا رو شکر و . . . فرشته های مهروبو نی خدا بهمون داده خدا حفظش کنه ببوسش مامانی


ممنون عزیزم تو هم محمد پارسا جونم رو ببوس
مامان محمد پارسا
18 آبان 92 19:27



عاطفه مامان ستیا
19 آبان 92 14:35
یه وقت به ماااااااااااااااا سرنزنیاااااااااا


واااااااااااااا من صدبار اومدم خبری نبود!!!
مامان محمد پارسا
28 آبان 92 17:41
مامانی زودی بیا ؟ کجایی ؟؟؟؟؟ میام میام
صبا مامان نیوشا
30 آبان 92 15:06
وای ماشالا چه خوشکل شده بودیییییی.... پسر خوشلی هستی کلا. خوش سر و زبونم که شدی. کلا خیلی جلوتر از سنت میری هااااا.... اون از زود راه افتادنت اینم از زود به حرف اومدنت. صبر کن پسررررررررر یکم امون بده به مامان میناااااااا تا لذت این روزای کودکیتو ببره. تند تند بزرگ نشو خبری نیست بخدا همینو بگو مادر
عاطفه مامان ستیا
30 آبان 92 18:24
پس کجایییییییی بیا دیگههههههههه میام عزیزممممم
مامان محمد پارسا
2 آذر 92 21:11
مامانی کجایی؟ یه هفته دیگه تولد پسلیه پیشاپیش تبریک زودی بیاین ما منتظریم وای آرههههه احتمالا تولدشو بندر هستیم
سپیده
3 آذر 92 11:49
موهای بلند بیشتر ب کیان جون میاد اوهوم
مهرنوش مامان مهزیار
4 آذر 92 9:12
خیلی خوشگل شده .ماشاا... ممنونم
مامان آریا
5 آذر 92 10:16
سلام مینا جون.. چه خبر؟ خوبه حالتون؟
عمه هاجر
7 آذر 92 18:12
عکسای جدید بذارید دیگههههههههه
مامان محمد پارسا
7 آذر 92 21:21
سلام دو روز دیگه تا تولد گل پسلی مونده تبریک عزیزم انشاالله 120 ساله بشی گلم
مامانی درسا
10 آذر 92 1:06
تولدت هزاران بار مبارک انشاالله همیشه سلامت باشی و شاد ممنونم عزیزم
ღ مونا مامان امیرسام ღ
3 دی 92 3:29
عزززززززززززززززززززیزم ماه بودی ماهتر شدی قربونت برم که زورت خیلی زیاده انشاالله اینبار که برای کوتاهی میرید اقا کیان خودش میشینه روی صندلی و ناارومی نمیکنه مینا جون ولی کاش میشد این کارهاشون رو فیلم گرفت خیلی دیدنی میشد بعد از چند وقت قررربونت برم با گاباله دستت سوخت.ای جااان بمیـــــــــــــــــلم لباس خوابت هم خیلی قشنگه گربه هه عزیزم خصوصی داری ................................................. خدا نکنه آخ جون خصوصییییییییی