کیانکیان، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

نی نی من و بابایی

پست خوشمزه+پسر همساده

1392/10/21 11:01
نویسنده : مینا
1,207 بازدید
اشتراک گذاری

خب این پست مختصه به، شیرین زبونی ها و شیرین کاری های گل پسرمملبخند

 

بندر که بودیم منو حمید داشتیم با تاکسی کیان رو میبردیم دکتر واسه دستش.طبق عادت همیشه اش که پول تاکسی رو خودش باید بده تا سوار تاکسی شدیم گفت مامان پول بده گفتم فعلا صبر کن!کیانم بلند شد به راننده تاکسی گفت آگا ما پول ندالیم! آقای راننده هم خندید و گفت عیب نداره منو حمید :خجالت

البته یک بار دیگه هم این کار تکرار شده.یه بار که من رفته بودم سرکار مامان جون،(مامان همسری)کیان رو برده بودن براش کتاب قصه بخرن که گویا اونجا هم به آقای مغازه دار گفته آگا ما پول ندالیم خنده

چند وقت پیش کیان رو بردم یه مغازه ی کمک آموزشی که براش خمیر بازی و رنگ انگشتی و ... بخرم.تا وارد مغازه شدیم چشمم خورد به یه ماشین اسباب بازی و پرسیدم آقا این ماشینا قیمتشون چنده؟اینو گفتم بلا گفتم! کیان عین کلاه قرمزی هی میرفت تو حلق مغازه دارو هی میپرسید آگا این ماشین چنده؟آگا اون ماشین چنده؟آگا اون توپا چنده؟آگااا ... مغازه دار هم میگفت ده هزار تومن،سی هزار تومن و... هیپنوتیزم

با تمام ماشینای ریز و درشت مغازه هم یه دور بازی کرد!ابرو

وقتی میبرمش حمام،موقع بیرون اومدن خودش میگه مامان حوله بده سردم نشهقلب

یه وقت هایی که داره با خودش حرف میزنه گوشمو تیز میکنم میبینم داره میگه: بلیم بیلون نهههه هوا سرده،کلاه بپوشیم سردم نشه.

آخرین باری که سرما خورده بود قبل از اینکه ببرمش دکتر چون با دیدن روی ماه دکتر کولی بازی در میاره باهاش در مورد دکتر و مریضی و دارو حرف زدم که بدونه دکتر کاری بهش نداره.گفتم کیان چون داری سرفه میکنی میریم دکتر و دکتر مهربان(سبز)بهت دارو میده که بخوری و دیگه سرفه نکنی.هر چند که حرفای من کوچکترین تاثیری تو جیغ و دادای کیان موقع رفتن به دکتر نداشت ولی معنی دکتر رفتن رو خوب درک کرد و از اون روز به بعد هر وقت سرفه میکرد خودش میگفت کیان دالو بخوله، سوفه نکونهبغل

تا یکی سرفه میکنه میگه دالو بخوله سوفه نکنه. جدیدا هم که میره از تو یخچال نوشابه بر میداره و میگه: نوماشی(نوشابه) بخوله سوفه نکونه!!!خنثی

کیان یه شوهر خاله داره که اسمش اکبره و به قول خودش عمو ابکر.وقتی صدای اذان میاد و میگه: صدا اللهُ عمو ابکر میادخنده

چند وقت پیش داشتم ناهار کتلت درست میکردم که کیان اومد و گفت صصلی (صندلی)بیار نیگا کنم.از ما انکار و از ایشون اصرار تا بالاخره تسلیم شدم و آوردم وکیان رو صندلی ایستاده بود و نگاه میکرد و بعد گفت گاشگ (قاشق)بده کیان هم بزنه!دوباره از ایشون اصراااار تا قاشق بهش دادم و ایشون هم کتلت ها رو اینور و اونور میکرد و هر از گاهی هم زیر چشمی منو نگاه میکرد که ببینه من ناراحتم یا نه!بعد از چند دقیقه که کیان احساس کرد من زیادی تو دست و پاشم بهم گفت: مامان بلو تیلویزیون نیگا !!!ینی من برم تلویزیون نگاه کنم تا اقا واسه من کتلت درست کنهمنتظر

عاااااشق سوسک گفتنشم که میگه سوکسبغلوقتی برام اس ام اس میاد میره موبایل منو میاره میگه امسه (emese)ماچ

یه موقع هایی وقتی کیان رو با همسن و سالاش یا حتی بزرگتر از خودش مقایسه میکنم میبینم کیان خیلی پسر باهوش و عاقلیه.این موضوع رو خیلی ها بهم گفتن و امیدوارم بتونم کمکش کنم تااز هوش بالایی که داره به نحو احسنت استفاده کنه و یه مرد موفق باشه تو زندگیش.

مدیونین اگه فکر کنین دارم از پسرم تعریف میکنم و قصه ی سوسکس و از این حرفازبان

علاوه بر اینکه تمام اعضای خانواده اعم از درجه یک و دو و سه و چهار و ... رو میشناسه خواننده هایی مثل منصور و گوگوش و معین و ابی رو هم میشناسه.حتی صداهاشون رو هم تشخیص میده!تو ماشین که آهنگ گوش میدیم تا معین میخونه میگه مامان معین یا ابی یا گوگوشتعجبیا هر ماشین سمندی که میبینه میگه ماشین عمو اصغر(شوهر خاله اش)هر پژو 405 ای که میبینه میگه ماشین آگا جوووون.و خیلی کارای دیگه که الان حضور ذهن ندارم.

پسر طلای من یه شعر کوتاه هم یاد گرفته

آهای آهای ستاره ،همچین پسری کی داره؟ بعد خودش میگه مامان مینا داله بابا حمید دالهبغل

البته عمه هاجر این شعرو اول براش خوندو منم تو خونه براش تکرار کردم که یاد گرفت. چند تا از رنگ ها رو هم یاد گرفته.مثل زرد قرمز سبز سیاه سفید البته وقتی زیاد بهش گیر بدیم همه رو قاطی میکنه!

کیان اصلا اهل کارتون و تلویزیون نبود ولی عمو پورنگ رو خیلی دوست داره و جدیدا هم تو خونه همش در حال دیدن برنامه ی عمو پورنگه که همسری براش ضبط کرده.من اون موقع ها که مجرد بودم اگه اتفاقی چشمم به جمال عمو پورنگ میافتاد با خودم میگفتم ینی واقعا کی این برنامه های مسخره رو نگاه میکنه؟چقدر آدم باید بیکار و علاف باشه که بشینه عمو پورنگ ببینه!ولی از وقتی که کیان پای عمو پورنگ و امیر محمد و شخصیت های دیگه اش ذوق میکنه و بالا پایین میپره منو همسری هم علاقه مند شدیم و نگاه میکنیم به حدی که یه موقع هایی که به خودم میام میبینم کیان خسته شده و رفته داره ماشین بازی میکنه و منو حمید زیر تلویزیون خوابیدیم و داریم غش غش میخندیمنیشخند

البته ناگفته نماند همچنان از خود عمو پورنگ خوشم نمیاد ولی عااااشق شخصیت های دیگه اش هستم.

جدیدا هم شب ها به جای قصه ی بردیا میگه قصه ی عمو پورنگو بگوکلافه

راستی یه مسئله ای که واسه من خیلی سواله اینه که چطور بعضی ها از بچه هاشون تو دو سالگی کلی عکسای آتلیه با فیگورهای مختلف میگیرن؟؟؟اون وقت ما واسه تمدید دفترچه بیمه کیان باید ازش عکس پرسنلی میگرفتیم.ینی فیـــــــــــــــلمی داشتیم مگه میذاشت ازش عکس بگیره!!!آخرشم عکسش شد دقیقا عین انگری بردز یا همون پرنده های خشمگین!متفکر

و اما آخرین مطلب در مورد پسر همسایمونه که گفتنش خالی از لطف نیست.

کیان عاشق پسر بچه هاست و لذت بخش ترین چیز براش بازی کردن با پسر همسایمونه که اسمش محمد جواده که کیان مخففش میکنه و بهش میگه مجد!

این آقای محمد جواد 4ساله کمی بی ادب و بسییییییار وراجه!!!وقتی میاد خونمون انقدر حرف میزنه که دلم میخواد دهنشو چسب بزنم ولی به خاطر کیان که خیلی روحیش عوض میشه و سرش گرم میشه بهش میگم بیا خونمو با کیان بازی کن.

وقتی میاد خونمون :خاله چرا خونتون انقدر ریختو پاشه؟؟؟من: کیان اینجوریش کرده!

خاله این موبایل کیه؟  من :ماله منه

خاله این یکی موبایله کیه؟   من: اینم ماله منه

بترکی چندتا موبایل داری!  من :خنثی

خاله بابای کیان کجاست؟ من :سر کار

کاش ماشینش خراب بشه نتونه بیاد! 

خاله چرا جای مبلاتون رو تغییر دادین؟   من: واسه قشنگی  اون: اصلا قشنگ نشده!

من در حال رفتن به wc بودم که یهو عین جن بو داده اومد دم دستشویی و گفت خاله مگه دستشویی داری؟

منم گفتم نه دارم میرم حموم کنم!!!

آخرین باری که اومده بود خونمون دست به هر چی میزد کیان میرفت ازش میگرفت.رفت ماشین برداشت کیان گفت ماله منههه ازش گرفت رفت سوار دوچرخه ی کیان شد کیان گفت پا شوووو رفت با حلقه های رنگی کیان بازی کنه دوباره کیان اومد ازش گرفت محمد جوادم عصبانی شد و با همون لهجه ی غلیظ اصفهانیش گفت: حالا بیا مرگمم ازم بسون!!!سبز

یه موقع هایی کلی از دستش میخندم.خلاصه که همبازی پسر من این روزا این آقاوی همساده استچشمک

بریم عکس ببینیم...

 

 

 

همیشه موقع خوردن ناهار کیان به یه شکل رو میز ظاهر میشه.امروزم این شکلیلبخند

یه روز تو اتاق بودم دیدم صدای کیان میاد میگه آگا لالا کننننمتفکر

روزها پاسوراشو میاره میگه بیا پاسول بازی.سبک بازیشم انقدر عجیبه ابرو

اینم مورچه کوچولو که بعد از دستشویی پا تو کفشه باباش کرده!(این نیم بوت رو هم من با اولین حق الوکالم برای همسری خریدم)مژه

کیان در حال تماشای عمو پورنگ قرررررربون اون پات برم که انداختی رو پاتماچ

اینم نقاشیه شنی،از نوع ماستی!!!

و امااااااااااااااااا اولین بارش برف زندگی من و کیان!دیروز روز برفی خیلی قشنگی بود و کلیییییی ذوقیدیم

اینجا دم خونمونه،تا همسری از سر کار اومد کیان رو سپردم بهش و رفتم بیرون کلی صفا کردمعینک

و این هم کیان و مامان سر به زیرشزبان

 

جای همه ی عزیزانم خیــــــــــــــــــــــــلی خالی بودناراحت

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (25)

مامان آریا
18 دی 92 1:30
ای جونم عزیزم...اریا هم عمو پورنگ و دوست داره... وای پسرمون چقدر شیرینزبون شدهپول ندالیم خیلی قشنگ بود...یه چیزی تعریف کنمیه روز علیرضا میخواست بره سر کار .اریا گفت بابا کجا میری...گفت میرم سر کار پول در بیارم...اریا هم رفت صندوق صدقات و اورد و گفت بیا پول دالیم خیلی پست شاد و بامزه ای بود..کیان جون و ببوس ........................... واااااای راست میگی آرزو؟؟؟عزیزممممم نمکه این پسر
خاله منا
18 دی 92 12:39
وااای دلم میخواست الان پیشم بود میچلـــــــــوندمش الهی قربونش بشم که اینقد شیرین زبونه فدای خواهر سر به زیر و خوشتیپم بشم ....................................... خدا نکنه خواهریییییی
بهزاد تابش
18 دی 92 13:53
همشو خوندم بسیار زیبا و دلنشین بود آدم هوس میکنه زودتر بچه دار بشه :/ پرب هم سلام میرسونه .............................. آخیییی.خب پس تلاش کن تلاااااش
خاله میترا
18 دی 92 17:21
عجب بچه ی اعصاب خرد کنیه! ما هم بچه بودیم اینا هم بچن ن ن ن! امروز کلی پای حرفای کیان ذوق کردیم با منا.بعدشم به این نتیجه رسیدیم شیرین زبون ترین بچمونه کیــــــــــــــان .................................. وای آره میترا خیلی رو اعصابه!!! ووووووی آره پسر منه دیگه
سهيلا
19 دی 92 1:48
اى جونم کيان.پست خيلى قشنگى بود کلى شاد شدم.پول نداليم از همه با حالتر بود عکساشم که مثل هميشه يکى از يکى بهتر مخصوصا عکسى که بالش رو تلويزيون گذاشته اى جونم از طرف من محکم بوسش کن.منم برف ميخوام ........................................... ایشالا دخملی شما هم به زودی شیرین زبونی میکنه خو بیا اینجا برف بازی کنیم
سهيلا
19 دی 92 1:49
عزيزممممممممممممم
عاطفه مامان ستیا
19 دی 92 16:46
بابا خوشتییییییییییپ بابا وکییییییییییییلعجب عکسای نازی گذاشتی راستی من روزی دو یا سه بارو حتما میام اینجا ووووچطوره که من از سه شنبه این پست رو ندیدممممممم .................................................. تورو خدا خجالتم ندهههه مرسی عاطفه ی عزیزمممم
عمه هاجر
19 دی 92 19:34
مامان آرتین(الهه)
19 دی 92 19:57
کیان جون عزیزم مگه این مدلیم میشه غذا خورد میگما اون عکسی که داری با بالش فرمان خواب صادر میکنی آخرشه خیییییییلی راه خوبیه واسه خاموش کردن بعضیا خیییییییلی دوستون دارم ............................. ما هم دوستون داریممممم آرتین گلی رو ببوس
خاله سمیرا
20 دی 92 1:01
وای وای چه پسر همسایه با حالی. .... خواهر جون یکی از عزیزانت داره گریه میکنه .چرا این عکسا رو گذاشتی که دل پارسا آب بشه و گوله گوله اشک بریزه. قربون دست سفید خوشکلت بشم مننننننن .......................................... الهی بمیرمممممم واسه اون اشکاشعزیز خالهههههههه خدا نکنه خواهرررر
مامان سارا
20 دی 92 1:42
مینا جون سلام بعد از مدت ها اومدم و راستش دارم به همه دوستان سر می زنم و همه پستهارو نخوندم ولی در اولین فرصت سر می زنم... ماشاا.. به کیان خاله که انقدر شیرین زبون شده ................................. سلام به روی ماهت.خوشحالمون کردی عزیزم
✿✿الهه مامان روشا جون✿✿
22 دی 92 0:17
سلامممممممممممممم خوبید؟فدات بشم عزیزم که ماشالا انقئر بامزه حرف میزنی شیرین زبون خوشمزه مینا جون این حالتی که کیان جونم نسبت به مغازه داره داشته روشا نسبت به من داره یعنی یه دم سرش تو حلق منه.این چیه؟اون چیه؟چه رنگیه و ................. آخ فدات که میگی صدای آلله عمو ابکر . چه تفاهمس روشا هم به اس ام اس میگه امِسه. محمد جواد=مجدیعنی عاشقتم خاله مینا تو روت نگاه کرد گفت بترکی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ما که امسال یه برف درست حسابی ندیدیم کرج بودیم شمال برف اومد اومدیم اینج اونجا سفید پوش شد .......................................... آخیییی الهه جون ایشالا دوباره برف میاد غصه نخور عزیزمممم
مامان محمد پارسا
22 دی 92 20:42
سلام مینا جون تو رو خدا زود به زود بیا و کمتر بنویس به خدا چشمام درد گرفتفدای عشقم بشم اگر همه رو عکس بزاری با توضیح کوتاه من خودم تا ابد ممنونتمچقدر بلا شده نازشو برم کلی واسه عکس سر میزش خندیدم خیلی جالب بود پسری من همه جور کار انجام میده این مدلش برام جدید بود قربونش برم من مامانی بچلونش حسابی حیف که دستم بهش نمی رسه ....................................... ای مامان تنبل چشممممم سعی میکنم زودتر بیام
دلارام
28 دی 92 3:39
میگم فیلم بگیربرای شبکه نسیم بفرست خیلی باحاله یه بخش داره بچه هارونشون میده ممنون از پیشنهادتون.ایشالا
دلارام
28 دی 92 13:22
خوش به حال پسری شمابااین مامان باحوصله وسربه زیرش امروزامتحان داشتم اماازبس که جذاب نوشتین روی صندلی میخکوب شدم بیخیال امتحان ........................ واقعاااااااا؟؟؟؟مرسی شما لطف دارین.یه آدرس از خودتون بذارید اگه وب دارین
دلارام
28 دی 92 17:01
نه ندارم اماازخوندن نوشته های شماخیلی لذت بردم ومرسی ازاینکه نظراتوجواب میدین .................................. خواهش میکنم.شما چجوری با وب من آشنا شدین؟
دلارام
28 دی 92 18:30
باسرچ کلمه ninitبعدتوی گزینه های جستجوادرس وب شما بودوهمه پستهای شماروخوندم ودست گلتون دردنکنه من سایتایی که موضوعشون مثل وب شمابودرودیدم ولی مال شمایه چیزدیگه هست ................................... ممنون شما لطف دارین دوست عزیز
مامان محمد پارسا
28 دی 92 23:58
سلام عزیزم قربونت . . . چه دخمل خوب و حرف گوش کنی پس کوشی چرا نیومدی بنویسی ......................... دخمل ؟؟؟؟
مامان محمد پارسا
1 بهمن 92 18:33
با سلام دخمل = دختر خوب و نازنین فرشته ی روی زمین ................................
ღ مونا مامان امیرسام ღ
3 بهمن 92 2:17
اول از همه خیلی ناز حرف میزنی نوماشی اای جان شعر خوندنش اونایی که اتلیه عکس میندازن هم دقیقا حال شما رو دارن شک نکن من برای عکسهای اتلیه 1 سالگیه امیرسام انچنان عرقی رو پیشونیم نشسته بود که مشتریه با تعجب نگاهم میکرد پس جریانات دارید با اقوی همساده به به عجب برفی عکسهاش خیلی نازن.عاااااشقتم کیان کوچولو ............................................ منم پس چرا امیر سام این همه عکسای دو سالگیه قشنگ داره؟ مرسی منا جون چشمات قشنگ میبینه
ندا مامان پارسا و آریسا
5 بهمن 92 19:31
الهی قربونش برررررم ماشاالله چه شیرین زبون و با نمک شده کلی حال و هوام عوض شد مررررررسی ................................ خدا نکنه عزیزم.ممنون
صبا مامان نیوشا
6 بهمن 92 14:51
یعنیااااااا عاشششششق نوشتنتم.... کیان هم بسیار بسیار ماشالا داره اسپند هم برا پسرمون دود میکنی خانوم وکیل!!!! کلی هم از دست محمد جواد خندیدم.... کیانم خوبش کرددددد هههههههه ............................ قررررربونت ههههه راستی تو محمد جواد رو دیدیششششش
صبا مامان نیوشا
6 بهمن 92 14:52
راستی وبلاگ منم به دلایلی رمز دار شده 2880 رمزشه دوست داشتی سر بزن ............... مرسی دوستم
عمه کیان
12 بهمن 92 10:33
وای مینا من الان این پست رو خوندم.فدا این پسر بشششششششششششششششم من. قابل توجه دوستان بوتی که مینا جون زحمت کشیدن از عکسش هم قشنگتر میباشد. مجد جان دوروزی پیش من باشد ادب خواهند شد. قربون اون برف بازیت بررررم.قربون لالا کردنت برم.تا میتونی این برنامه های ایران رو لالا کن.آفرین فدات بشم ............................... مرسی عزیزم چشمات قشنگ میبینه
مامان آرتین (الهه)
21 بهمن 92 1:41
خصوصی ...........................