کیانکیان، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

نی نی من و بابایی

هر روز سوپرایز

1392/11/7 12:04
نویسنده : مینا
572 بازدید
اشتراک گذاری

این روزا پسری انقدر شیرین زبونی میکنه و حرفای عجیب میزنه که ما تمام روز اینجوری هستیمتعجبتعجب

تازگی ها خیلی شیر میخوره،ینی هر وقت حوصله اش سر میره میگه شیر میخوام! چند وقت پیش دوباره شیر میخواست منم گفتم شیر نداریم تموم شده.دیدم یهو رفت در خونه رو باز کرد و گفت کفشام کو؟ کفشام کو؟گفتم کجا تشریف میبرین آقا کیان؟؟برگشته میگه بلم ببینم آگا سوفسی شیل داله یا نه!!!(آقای سوفسطایی بقال سر کوچه)اگه فامیلش رو درست نوشته باشم البته.منو حمید یه نگاه بهم کردیم و دوباره ازش پرسیدم که مطمئن بشم درست شنیدم و دوباره همین جواب رو بهم داد!خدااااااااا آخه تو کی فامیل اینو یاد گرفتی؟تعجب منو همسر جان انقدر تو سر و کله ی خودمون زدیم و ابراز احساسات کردیم که فک کنم صدامون تا پیش اقای سوفسی رفت!

یه بار رفت از تو یخچال نوشابه برداشت و کلی صفا کرد منم از بس از صبح حرص خورده بودم که کیان نکن و بکن دیگه حوصله نداشتم برم ازش بگیرم که تا دو ساعت اشک بریزه.بعد انگار دلش خیلی پر شده بود دیدیم دستشو گذاشته رو دلش و میگه خسه (خسته) شدم، حوصله ندالم بلم لالا کنم و بعد رفت رو تخت دراز کشیدخنده

چند وقت پیش یه عروسک از ته سبد اسباب بازیش پیدا کرده بود و دیدم گذاشته روشونه اش و خیلی با احساس و آروم نازش میکنه و راه میره.اون موقع یه لحظه کیان رو تصور کردم که مرد شده و ازدواج کرده و صاحب بچه شده و حالا داره بچه اش رو راه میبره.قرررررربون نوه ی نداشتم برم قلبینی من اون روز رو میبینم؟

این اولین باری بود که با عروسک بازی میکرد و کلی باهاش بازی کرد و هی میگفت دستش کوچوله پاهاش کوچوله ای به قربون اون دقتت برمبغلبعد از یه یک ربع کیان نوه ی خیالیم رو با دست کنده شده آورد به آغوش مادر بزرگ دل شکسته

بعد هم اومده میگه مامان مینا،دست نینی شکسته چبس زخم بدهخنثی

پسری عاشق کارت اوتوبوسه و هر وقت سوار اوتوبوس میشیم ده بار کارت میزنه و کرایه ی همه ی مسافرارو رو حساب میکنه!پسرم شما یک اصفهانی قابل ستایشی نیشخند

کش هایی که قبلا به در کابینت ها زده بودیم دیگه ایکی ثانیه باز میشه و این چند وقت کلی چیز شکونده و حبوبات ها و ماکارانی ها و ... همش وسط سالن ولو هستن.خدارو شکر که یخچالمون کلید داره و مدام قفله وگرنه کل اقلام یخچال وسط خونه پخش بود.در اتاق ها هم به سلامتی قفل شده.چون یا میره سر کمد و قرص ها رو میریزیه بیرون یا ادکلن میزنه و هزار تا کار دیگه.خلاصه که اینجوری سر خودشو گرم میکنه و من همش در حال جیغ زدنم تو خونهکلافه

امروز هم اومده میگه مامان لبو (رژ لب) بزنم بلیم دد !!!

هر کی زنگ بزنه یا به هر کی زنگ بزنم و قطع کنم آقا فضوله سریع میپرسه مامان مینا کی بود؟ماچ

خیلی کارای خنده دار میکنه که الان حضور ذهن ندارم و یادم نیستناراحت

از خان داداشم بگم که هفته ی گذشته تنهایی از بندر اومد پیشمون و مارا بسی خوشحال نمود قلبو خیلی زود هم برگشت و بسی ما را ناراحت نمودنگران

و اما خبر دیگه اینکه اگه خدا بخواد داره یه اتفاقات خوبی تو زندگیمون میافته،البته تا قطعی نشه نمیگم ولی دوستان این روزا بســــــــیار محتاج دعاتونیم لبخند

این سرهمی و کاپشن قشنگ هدیه ی تولد کیان جونمه که مامان جون و اقا جونش(بابایی)زحمت کشیدنلبخند

اینم همون نوه ی مذکورهنیشخند

عاشق مارک هایی که رو میوه هاست هست و اونا رو میچسبونه به خودش و اینگونه کیان مارک میشود!

 این سی دی های عقدمونه که از  تو کمد پیدا کرده بود و یه نصفه روزی دستش بود منم همش حرص میخوردم که الان خرابشون میکنه!هر کاری هم میکردم نمیداد!اینجا هم محو تماشای تی وی بود ولی باز بیخیالشون نمیشدناراحت

وقتی ظهر ها نمیخوابه نتیجه اش این میشه که یهو یه جا خواب میره!!!متفکر

 

عاشقتم موش کوچولوی منقلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

خاله منا
7 بهمن 92 23:34
آجی مینا؟بگیر سیدی ها رو خوب حیفه ها !!!! الهـــــــــــــی من چرا هر وقت با صحنه خوابیدن بچه ها مواجه میشم اشک تو چشام جمع میشه؟ خاله قربونش بشه اون اتفاق فرخنده هم انشاالله انشاالله . . .......................... ههههه منا پس فکر کنم وقتی ایشالا بچه دار شدی هر وقت بچه ات خوابید میشینی بالا سرش گریه میکنی
عاطفه مامان ستیا
8 بهمن 92 17:08
ایشالا که نوه والبته نوهاتو میبینیمیخواست بره مغازه هم خیلی باحال بود کلی نازش کردم جیگرکمومورد آخر هم ایشالا ایشالللللللللللللااااااا .................................. مرسی عاطفه جونم.ایشالااااااااااااا
مامان آریا
8 بهمن 92 19:49
به به عجب سرهمی خوشکلی... ههههی نمیدونم چرا هیچکی به ما از این هدیه ها نمیده الهی فدای خوابیدنش... اریا هم امروز قبل از ظهر نشسته خوابش برده بود ..یعنی حاضرن نشسته بخوابن ولی خدای نکرده سر روی بالشت نزارن کیان جون وببوس ................................. وای دقیقا زدی وسط هدف آرزوووو چرا باید بخوابن اخهههههه؟؟؟؟
✿✿الهه مامان روشا جون✿✿
9 بهمن 92 2:29
سلامممممممممممم خوبید؟ ماشالا به کیان جونم که هر روز شیرین زبون تر از قبل میشهمینا جون چه قدرم اسم فروشنده سوپری راحته واسه همینه بچم زودی یادش گرفته میگم خیلی حال میکنی زود مادر شوهر بشیااااااااا اگه دنبال دختر خوب میگردی بهت معرفی کنم. یه اصفهانی قابل ستایش.یعنی روده بر شدم از خنده. در مورد خب خوبم ایشالا هر چی خیره پیش بیاد. عمسای کیان جونمم مثل همیشه خوشگل بود ............................... واقعا؟؟؟؟دختر خوب سراغ داری؟ینی کی میتونه باشه؟ مرسی الله جون.خیلی دعا کن برامون
مامان محمد پارسا
9 بهمن 92 17:58
سلام عزیزم کلی از دست شیرین کاریهای پسلی خندیدم ها ها ها قسمت نوه دار شدنت خیلی با مزه بود مینا جون ماشاالله نوه نازی داری هدیه هات هم مبارکت باشه گل پسری خیلی ملوسی . . . جون من مامانی رو اینقدر اذیت نکن گناه داره ........................... ایشالا قسمت شما هم بشه نوه دار بشی
مامان محمد پارسا
9 بهمن 92 18:00
راستی یادم رفت این جمله اتفاقات خوب فکرمون رو مشغول کرده انشاالله سریعتر قطعی بشی تا ما از فضولی نمردیم .................... دور از جون عزیزم.ایشالا که زود قطعی بشه
عمه کیان
12 بهمن 92 10:11
قلبونت برم عشق کوچول موچولوم با اون نی نی معیوبت. مینا جون دیگه میتونی رو کیان حساب کنی خریداتو بره انجام بده پیش آقا سوفسی. قربونت برررررررررررررم که توی عکسات بزرگتر از خودت میزنی ................................. بلهههه همه ی خریدارو پسری انجام میده
عمه هاجر
13 بهمن 92 12:17
قربونت برم منننننننننننن.... ........................ خدا نکنه
مامان آرتین (الهه)
14 بهمن 92 18:05
سلام به کیان طلای خودم. خوبی خاله جون؟ خییییلی دلم واست تنگ شده بود شیطنتهات دقیقا مثل آرتینه فقط اون با سی دی رانندگی میکنه وهیچوقت اینجوری بیهوش نمیشه .................. ای جونم عزیزممممم
مامان محمد پارسا
20 بهمن 92 22:40
سلام عزیزم کجایی پس ؟ راستی قطعی شد یا نه ؟؟؟؟ ما منظریم همچنان ........................... خخخخخ هنوز نه
کرمانشـاه گهواره تمـدن/میلاد
22 بهمن 92 14:34
سلام معلم گفت:با دوست جمله بساز.خندیدم!گفتم با دوست دنیا میسازند نه جمله...
هدی
23 بهمن 92 11:27
جونم چقدر این پسر خواستنیه... دلم براتون تنگ شده خیلی زیاد! از طرف من کیان رو ببوسید ................................... عزیزمممم هدی خانوم گل گلاب مرسییییییی ما هم دلمون برات تنگ شده
زهرا (✿◠‿◠)
24 بهمن 92 0:55
ماشاللا به کیان شیرین زبونم جقدم کاپشنش بهش میاد این مدت که نبودم ماشاللا خوب بزرگ شده ها .................................. بههههههه سلاااااام زهرااااااااااا خوش اومدییییی
ناهید
24 بهمن 92 8:45
چه پسر ناز و با مزه ای دارین خدا حفظش کنه ان شاالله به همه خواسته های دلتون هم برسین .......................... خیلی ممنون شما لطف دارین
مامان رادین(هستی)
29 بهمن 92 22:03
سلام خانومی وب قشنگی دارید ایشاالله خاطراتت همیشه برات زنده باشه من هنوز قطعی مامان نشدم یعنی یک ماه دیگه مونده ولی اینقد اسمشو گفتم عادی شده برام دعا کن ایشاالله موضوع آخرت قطعی شه پسر کوچولوی بامزت ببووس گلم ........................... ممنون که به وب ما سر زدین