هر روز سوپرایز
این روزا پسری انقدر شیرین زبونی میکنه و حرفای عجیب میزنه که ما تمام روز اینجوری هستیم
تازگی ها خیلی شیر میخوره،ینی هر وقت حوصله اش سر میره میگه شیر میخوام! چند وقت پیش دوباره شیر میخواست منم گفتم شیر نداریم تموم شده.دیدم یهو رفت در خونه رو باز کرد و گفت کفشام کو؟ کفشام کو؟گفتم کجا تشریف میبرین آقا کیان؟؟برگشته میگه بلم ببینم آگا سوفسی شیل داله یا نه!!!(آقای سوفسطایی بقال سر کوچه)اگه فامیلش رو درست نوشته باشم البته.منو حمید یه نگاه بهم کردیم و دوباره ازش پرسیدم که مطمئن بشم درست شنیدم و دوباره همین جواب رو بهم داد!خدااااااااا آخه تو کی فامیل اینو یاد گرفتی؟ منو همسر جان انقدر تو سر و کله ی خودمون زدیم و ابراز احساسات کردیم که فک کنم صدامون تا پیش اقای سوفسی رفت!
یه بار رفت از تو یخچال نوشابه برداشت و کلی صفا کرد منم از بس از صبح حرص خورده بودم که کیان نکن و بکن دیگه حوصله نداشتم برم ازش بگیرم که تا دو ساعت اشک بریزه.بعد انگار دلش خیلی پر شده بود دیدیم دستشو گذاشته رو دلش و میگه خسه (خسته) شدم، حوصله ندالم بلم لالا کنم و بعد رفت رو تخت دراز کشید
چند وقت پیش یه عروسک از ته سبد اسباب بازیش پیدا کرده بود و دیدم گذاشته روشونه اش و خیلی با احساس و آروم نازش میکنه و راه میره.اون موقع یه لحظه کیان رو تصور کردم که مرد شده و ازدواج کرده و صاحب بچه شده و حالا داره بچه اش رو راه میبره.قرررررربون نوه ی نداشتم برم ینی من اون روز رو میبینم؟
این اولین باری بود که با عروسک بازی میکرد و کلی باهاش بازی کرد و هی میگفت دستش کوچوله پاهاش کوچوله ای به قربون اون دقتت برمبعد از یه یک ربع کیان نوه ی خیالیم رو با دست کنده شده آورد به آغوش مادر بزرگ
بعد هم اومده میگه مامان مینا،دست نینی شکسته چبس زخم بده
پسری عاشق کارت اوتوبوسه و هر وقت سوار اوتوبوس میشیم ده بار کارت میزنه و کرایه ی همه ی مسافرارو رو حساب میکنه!پسرم شما یک اصفهانی قابل ستایشی
کش هایی که قبلا به در کابینت ها زده بودیم دیگه ایکی ثانیه باز میشه و این چند وقت کلی چیز شکونده و حبوبات ها و ماکارانی ها و ... همش وسط سالن ولو هستن.خدارو شکر که یخچالمون کلید داره و مدام قفله وگرنه کل اقلام یخچال وسط خونه پخش بود.در اتاق ها هم به سلامتی قفل شده.چون یا میره سر کمد و قرص ها رو میریزیه بیرون یا ادکلن میزنه و هزار تا کار دیگه.خلاصه که اینجوری سر خودشو گرم میکنه و من همش در حال جیغ زدنم تو خونه
امروز هم اومده میگه مامان لبو (رژ لب) بزنم بلیم دد !!!
هر کی زنگ بزنه یا به هر کی زنگ بزنم و قطع کنم آقا فضوله سریع میپرسه مامان مینا کی بود؟
خیلی کارای خنده دار میکنه که الان حضور ذهن ندارم و یادم نیست
از خان داداشم بگم که هفته ی گذشته تنهایی از بندر اومد پیشمون و مارا بسی خوشحال نمود و خیلی زود هم برگشت و بسی ما را ناراحت نمود
و اما خبر دیگه اینکه اگه خدا بخواد داره یه اتفاقات خوبی تو زندگیمون میافته،البته تا قطعی نشه نمیگم ولی دوستان این روزا بســــــــیار محتاج دعاتونیم
این سرهمی و کاپشن قشنگ هدیه ی تولد کیان جونمه که مامان جون و اقا جونش(بابایی)زحمت کشیدن
اینم همون نوه ی مذکوره
عاشق مارک هایی که رو میوه هاست هست و اونا رو میچسبونه به خودش و اینگونه کیان مارک میشود!
این سی دی های عقدمونه که از تو کمد پیدا کرده بود و یه نصفه روزی دستش بود منم همش حرص میخوردم که الان خرابشون میکنه!هر کاری هم میکردم نمیداد!اینجا هم محو تماشای تی وی بود ولی باز بیخیالشون نمیشد
وقتی ظهر ها نمیخوابه نتیجه اش این میشه که یهو یه جا خواب میره!!!
عاشقتم موش کوچولوی من