کیانکیان، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 8 روز سن داره

نی نی من و بابایی

عکس

1393/2/10 21:12
نویسنده : مینا
674 بازدید
اشتراک گذاری

سلام تربچه،اومدم تا بیشتر از این دیر نشده چندتا عکس بذارم که خیلی هاش مربوط میشه به قبل از عیدآرام

 

مثلا این عکس مال آخرای سال بود که سر کوچمون ماهی عید آورده بودن و ما هر روز از اونجا رد میشدیم.

بعدشم میرفتیم پارک

و نمایی دیگر از پسر طلامحبت

اینجا تازه از خواب بیدار شده.رفت کفشاشو پوشید و گفت من دارم میرم مدرسه مادر بزرگ خدافظسکوت

ما یه سطل برنج داریم که همیشه در به دره.یه روز تو آشپزخونه،یه روز تو اتاق خواب،یه روز رو اوپن،یه روز رو ماکروفر و ... فقط حمام و دستشویی رو تجربه نکرده!اینجا هم مثلا پشت چوب لباسی قایمش کردم و روش پارچه انداختم ولی بازم پیداش کردمتفکر

کیان خان خیلی ارادت خاصی به آقای نمکی و همچنین ماشین بازیافت داره.ینی هر وقت صداشونو بشنوه مثل ترقه بالا پایین میپره که از پنجره نشونم بده.منم بعضی وقتا میبرمش پایین تا از نزدیک ببینتشون.تو خونه همیشه ادای نمکیو در میاره و میگه نون خکش دالیـــــــم پلاکسیک دالِِِِیـــــــــم فقط یه سوال برام پیش اومده!که چرا همیشه وقتی میخواد نمکی بشه کفشای پاشنه داره منو     میپوشه؟ سوالنمکیای این دوره زمونه هم عوض شدنمتفکر

کیان در نقش نمکی

پسری عاشق ماشینه.ینی هر مدل ماشینی که ببینه تو خیابون هی میگه این چه ماشینیه؟اون چه ماشینیه؟وقتی میریم بیرون من همش اینجوریم:این پرایده،این سمنده،این پژو،این دوو،این بنزه و ....هیپنوتیزم

هیچ اسباب بازی براش شیرین تر و لذت بخش تر از ماشین نیست.تو خونه کلیییییییی ماشین داره.شب ها موقع خواب باید حتما تو دستش ماشین باشه تا خواب بره.هر جا مهمونی میریم باید دو سه تا ماشین همراهش باشه وگرنه هی میگه بریم خونمون.خلاصه که تمام دنیاش تو ماشین خلاصه میشه.اینجا هم من داشتم کارامو میکردم منو صدا کرده میگه مامان بیا ببین ماشینامو پارک کردمبوس

این عکس هم مال آخرای ساله.اولین قسمت کلاه قرمزی 93 رو داشت میداد و همون طور که تو تلویزیون مشاهده میکنین کلاه قرمزی دستمال بسته به سرش که مثلا خونه تکونی کنه.اومدم دیدم کیان شرتشو گذاشته رو سرش گفتم کیان چرا اینجوری کردی؟گفت مثل کلاه گمزی شدمخنده

(مدیونین اگه بگین چه صفحه تلویزیون کثیفی!خوب چی کار کنم همش جای دست کیانهخجالت)

خوب این عکس مال هفته ی گذشته است که رفته بودیم دهکده ی تفریحی چادگان.

قرررررررررررربون اون موهات برم که از پشت کلی بلند شده و از جلو با هنرمندی مامان مینا کوتاه شدهزیبا

دیگه تو پارک که میریم بعضی از بچه ها میپرسن خاله این دختره یا پسره؟!شاکی

تمام فکر و ذکرش تو خونه اینه که بریم بیرون!چند روز پیش رو تخت دراز کشیده بودم و هر کاری میکردم نمیخوابید.هی میگفت بریم پارک،بریم بیرون گفتم تا نخوابی نمیریم بیرون بیا بخواب.میگفت نه!بعد دیدم یه صدای پیس پیس میاد از تو پذیرایی گفتم کیان داری چی کار میکنی مامان؟کیانم گفت دارم دعا میکنم!پا شدم رفتم کنارش گفتم چه دعایی میکنی کیان؟گفت دعا میکنم که بریم بیرون سکوتاین از بچه ی ما!!!

عاشقتم فرشته ی شیرین زبونمبوسمحبت

 

 

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

نازنین
10 اردیبهشت 93 22:22
سلام... وبلاگ جالبی دارید. خوشحال میشیم اگه به ما هم سر بزنید. .................... ممنون.حتما
عمه هاجر
10 اردیبهشت 93 23:35
الهی قربون شیطنت هات بشم مننننننننننننننننننننننننننننننننننن باور نمیکنی چقدر عاشقتممممممممممممممممممممممممممممم .............................. مرسی عمه جوووووووووووون
خاله میترا
12 اردیبهشت 93 20:54
فقط دلم میخواد قورتش بـــــــــــــــــــــــــدم! تربچــــــــه نگا اون کلاهشو چیه رو سرش ........................
الهه
13 اردیبهشت 93 10:31
وای چه پسر نازی خدا براتون حفظش کنه ای جووووونم پسر طلا ............................. مرسی ممنونم
عاطفه مامان ستیا
13 اردیبهشت 93 22:25
کیان جووووووووووونم دلمون تنگیده بود واسه شکل ماهت خاله امان از دست این مامان تنبلتآفرین عکسا خیلی قشنگ بودن ................................... مرسی عاطی جووووووووووووون
ღمونا مامان امیرسام ღ
14 اردیبهشت 93 1:40
هزار ماشالله کلی برای خودش مردی شده اقا کیان موهاش هم خیلی بلند شده هنوز نمیذاره ببریدش ارایشگاه کفش پاشنه بلند خصوصی داری عزیزم ................................ نه خیر ما همچنان با آرایشگاه مشکل داریم
مامان آرتین(الهه)
16 اردیبهشت 93 12:20
کیان جون اون عکسی که مثل کلاه قرمزی دستمال بستی واقعا قشنگه خوب مینا جون بچمو ببر پارک دیگه آرتین منم عاشششششق ماشینه ولی نه اسباب بازی ........................................ الهه من نصف عمرمو تو پارکا میگذرونم
مامان و بابا
16 اردیبهشت 93 17:20
عزیز دلم خیلی شیرینه همه ی عکسا خوشکل بود مخصوصا کفشا و کلاهش مینا برای ارایشگاه منم مشکل داشتم همیشه تا اینکه یه بار یه بچه ی همسن خودش تو ارایشگاه بود که اول اون نشست بعدش اریا ...اون بچه هه گریه نکرد نمیدونم اریا هم تو رو در وایسی موند خلاصه جواب داد...تو هم امتحان کن ................................ آخه آرزو جون ما شانس نداریم.هر وقت رفتیم یه کولی تر از خودش داشته جیغ میزده کیانم بدتر
مامان آرتین (الهه)
16 اردیبهشت 93 18:18
مینا جون توی فرهنگ لغت آرتین "هه" به معنای " یه " هست ............................. ای جاااان
مامان جون
16 اردیبهشت 93 18:21
الهییییییییییییی فدای خودتو اون کلاهت بشم مغز مبتکر من ............................... خدا نکنه مامان جونم
عمه کیان
28 اردیبهشت 93 13:42
وای فدات بشم عمه.من تازه این عکسات رو دیدم. فدات بشم باهوشم که میخوای بری مدرسههه. قربون اون پارک کردنت برم.با شرت کلاه نمات ............................ خدا نکنه
✿✿✿ الهه مامان روشا جون✿✿✿
31 اردیبهشت 93 0:03
واااااااااااااااا جل الخالق من برا این مطلب نظر گذاشته بودم پس کجا رفته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ یادمه نوشتم خب موقع خونه تکونی بوده اگه تی وی انگشت انگشتی نبود بهت شک میکردیم که کیانو میذاری مهد یا خونه پیش خودته. کلی قربون صدقه کیان رفتم با اون دستمال سرش و ........... ......................... نظرت خوشمزه بود خوردمش
مامی جون جونی
1 خرداد 93 18:21
ماشالله بچچتون نازه خداحفظش کنه عزیزم.... ............ مرسی
زهرا (✿◠‿◠)
5 خرداد 93 15:06
سلام مینا جونخوبی؟ ماشالللللللاااااا.....چقد بزرگ شده کیانمووون خیلی وخته انگار اینورا نیومدم! همه ی نی نی های وبلاگی بزرگ شدن ماشاللا ............................ بــه زهرا خانم از این طرفا.بله شما کم پیدا بودید پسرا ما بزرگ شد!
saghar
30 مرداد 93 20:51
وااااااااااااای!نی نی بلاگ!چه باحال!تاحالا نشنیده بودم!!!
شیوا
7 اسفند 93 0:48
سلام خیلی قشنگ و جالب بود ان شاالله همیشه خوش و سرزنده باشید.منم میخوام واسه نی نی ایندم وبلاگ بسازم اما نمیشه و نمیدونم چطوری خوشحال میشم راهنماییم کنید متشکرم