وارد 11 ماهگی میشوییییم:)
سلام به پسر گلم و همه ی دوستای خوبم که بهشون دیر به دیر سر میزنم.ببخشیییید خیلی گرفتار بودم مثل همیشه قبل از هر چیزی منو کیان تولد آقای پدر رو تبریک میگیم. حمیدم انشاالله صد ساله بشی و همیشه سایه ات بالای سر ما باشه حالا ماجراهای این چند وقت رو مینویییییییسم... بعد از دو هفته ای که به اصفهان اسباب کشی کردیم من مجبور شدم به خاطر کار وکالتم که توی دادگستری کار داشتم یعنی یه مصاحبه داشتم برم بندرعباس.بله منو کیان جونم دو نفری رفتیم.خب مثل همیشه کلی تو فرودگاه و هواپیما آتیش سوزوندی و منو اذیت کردی!واسه خودت تو هواپیما راه میرفتی و به این و اون گیر میدادی و حسابی سر همه رو گرم کرده بودی به خصوص اون ده پونزده تا پیرزنی ...
نویسنده :
مینا
0:52